گزیده ای از سیره اخلاقی امام رضا(ع)

گفتار وکردار ائمه معصومین (ع) این معلمین جاوید ، راهنمایی وارشادات آن بزرگواران درزمینه های مختلف سیاسی ، اجتماعی ، تربیتی ، اخلاقی و… نه تنها رنگ کهنگی به خود نمی گیرد که هر روز ابعاد تازه ای از تأثیرات شگرف آن را شاهدهستیم. انسانها در تمامی جوامع نیاز به الگو دارند و چه الگویی بهتراز امامان معصوم. زندگی امام رضا(ع) پر است ازنکاتی اخلاقی و آموزه های تربیتی و می تواند چراغ راهی باشد برای انسانهای سردرگم با هراندیشه ای و فکری .

 

ادب

 

ابراهیم بن عباس می گوید: هیچ کس را افضل و برتر از امام رضا(ع) ندیدم ویا نشنیدم و آن چیزهایی را که از حضرت رضا(ع) مشاهده نمودم ، ازهیچ فردی دیگری شاهدنبودم . هر گز ندیدم آن حضرت با سخن خود به کسی جفا نکند و هرگز ندیدم که سخن کسی را قطع کند تا زمانی که آن شخص سخنش را به پایان برد و هرگز ندیدم که به یکی از خدمتکاران و زیر دستان خود بدگویی و دشنام روا دارد.(1)

 

فروتنی

 

یاسر خادم می گوید :هنگامی که امام رضا(ع) خلوت می کردند ، همه اهل خانه رااز کوچک و بزرگ نزد خود جمع می کردند و با آنان سخن می گفتند و باایشان انس می گرفتند.آنها هم با آن حضرت انس می گرفتند و حضرت رضا(ع)هنگامی که می خواستند بر سر سفره بنشینند همه از کوچک وبزرگ و حتی خدمتکاران و مسئول تیمار ونگهداری ازحیوانات را هم با خود بر سر سفره می نشاندند و با آنهاغذا می خورند.(2)

 

شخصی که امام رضا(ع) را نمی شناخت درحمام از ایشان خواست تا او را کیسه بکشد ودر شستشوی او یاری اش نماید. اوگفت : ای مرد پشتم را کیسه بکش .امام (ع) پذیرفتند ومشغول شدند . بعضی که آن حضرت را می شناختند پیش آمدند . مرد به شدت شرمنده شد وبه عذرخواهی پرداخت ولی امام(ع) وی را دلداری می دادند که طوری نشده و همچنان با کمال تواضع به شستشوی و او ادامه می دادند.(3)امام رضا(ع) بر مرکبی ساده چون الاغ سوار می شدند و بر حصیر و پلاس خشن می نشستند درخانه لباس ساده و کهنه می پوشیدند و در نظر مردم مزین و آراسته بودند.(4)

 

عده ای از غلامان مشغول خوردن میوه بوده اند و اغلب میوه ها را ناتمام می خوردند و درنتیجه قسمتی از میوه ها دور ریخته می شد.

 

امام علی (ع) فرمودند: اگر شما نیاز ندارید ، مردمی گرسنه و نیازمند هستند .این میوه ها را به آنها که احتیاج دارند بدهید تا بخورند .(5)

 

احترام به میهمان

 

ابو عبدا… بغدادی می گوید: مهمانی بر حضرت رضا ( ع) وارد شد .امام شب هنگام با مهمان خود نشسته وگفتگومی کردند . دراین وقت اشکالی در چراغی روشنایی ایجاد گردید و فتیله آن خراب شد . مرد مهمان دست دراز کرد تا آن را اصلاح کند .امام باصدایی نسبتاًبلند او را خطاب کردند مانع این کار شدند وخودشان چراغ را درست کردند .(6)

 

بخشش وکمک به محرومان

 

امام رضا درنامه ای به امام محمد تقی (ع) فرزند خود نوشتند : شنیدم غلامان تو وقتی سوار می شوی تو را از در کوچک خانه خارج می کنند . آنها بخل می ورزند و می خواهند تو به کسی چیزی ندهی . به حقی که من بر گردن تودارم . بیرون رفتن وداخل شدنت تنها از در بزرگ باشد و وقتی سوار شدی همراه خود سکه های طلا و نقره بردار و هیچ کسی نباشدکه از تو سئوال کند مگر اینکه به او عطا کنی …. پس انفاق کن ونترس که خداوند بر تو سختگیری فرماید.(7)

 

احسان

 

امام (ع) بسیار احسان می کردند و به صورت پنهان صدقه می دادند و بیشتر احسان و صدقه های آن حضرت در شب های تار بود تا مردم متوجه نشوند و آن کسی هم که کمک می گیرد، دهنده کمک را نبیند .پس هر کس گمان برد که مانند آن حضرت ، کسی را در فضل و برتری دیده است او را تصدیق نکنید.(8)

 

ادای حق مستمندان

 

حضرت رضا (ع) پیش از شروع به غذا خوردن ابتدا سهم افراد نیازمند را جدا می کردند . معمربن خلادمی گوید: امام رضا(ع) هنگامی که می خواستند غذا بخورندسینی بزرگ نزدیک سفره می گذاشتند و از هر غذایی که سرسفره بود بهترین را جدا می کردند و برای مستنمندان می بردند و بین آنها تقسیم می کردند.امام رضا (ع) در خراسان همه اموال خود را میان مستمندان تقسیم کردند . فضل بن سهل ( وزیر مأمون ) گفت : چنین کاری خسارت و غرامت است . امام (ع) فرمودند: نه تنها غرامت نیست بلکه غنیمت است.

 

سپس در ادامه فرمودند: هرگز آن چیزی را که به وسیله آن اجر و کرامت الهی را طلب می کنی ، غرامت نشمار .(9)

 

برابری و مساوات

 

مردی از اهالی بلخ می گوید :هنگامی که امام رضا(ع) به طرف خراسان سفر می فرمودند من همراه ایشان بودم.روزی در هنگام صرف غذا همه خدمتکاران ازجمله افراد سیاه پوست را بر سر سفره فرا خواندند . من عرض کردم:فدایت گردم بهتر است برای آنها سفره جداگانه انداخته شود.آن حضرت فرمودند : همان پروردگار همه ما یکی است. پدر ومادرهمه یکی است وتنها به اعمال هر کسی پاداش داده می شود.(10)

 

رعایت حق کارگر

 

شخصی به نام سلیمان جعفری می گوید : من درخدمت امام رضا(ع) بودم. وقتی که می خواستم به خانه ام بروم.حضرت مرا به خانه خود دعوت نمودند .

 

هنگامی که وارد خانه شدیم ، دیدیم خدمتکاران مشغول کار بنایی هستند ویک نفر از سیاهان همراه آنهاست ، پرسیدند : کاراین مرد با شما چیست ؟ گفتند :او ما را کمک می کند و ما هم چیزی به او می دهیم .فرمودند: درباره مزدش صحبت کرده اید ؟ گفتند :نه، هرچه به او بدهیم راضی می شود آن حضرت خشمگین شدند ،من گفتم : فدایت شوم برای چه خودتان را اذیّت می کنید؟ فرموند: بارها گفته ام چنین نکنند. باید مزد او را مشخص می کردند .چرا که هرچه به او بدهندفکر می کند کم داده اند ولی اگر مزدش معین باشد، حتماً اگر کمی هم بیشتر بدهی ، سپاسگزار خواهد بود.(11)

 

کمک آبرومندانه

 

امام رضا (ع) به نقل از رسول خدا (ص) می فرمایند: کسی که کار نیک را پنهان کند ، پاداش او برابر هفتاد حج است و آنکه گناه و بدی خود را آشکار کند. از لطف و رحمت خدایی بهره است و آنکه بدی خود را بپوشاند زیر پوشش آمرزش خداست ( آمرزیده می شود).

 

لطف به دوستان

 

عبدا… بین ابراهیم غفاری می گوید : مردی به نام طبیس ازخاندان ابو رافع از من رافع را من طلبی داشت وامکان پرداختنش را نداشتم . نزدحضرت رضا(ع) رفتم و از او خواستم که واسطه شود ومهلتی بگیرید تابتوانم قرض را ادا کنم. اما حضرت از من خواست بمانم . وقت افطار بود وحضرت برای من غذا طلب کردند ومن افطار کردم.سپس فرمودند از زیر پشتی بول را برار .پول را برداشتم و رفتم .در منزل دیدم 48 دینار است درحالیکه من فقط 28 دینار بدهکارم بودم. اما دیدم روی یکی از دینارها نوشته شده استبدهی تو 28دینار است و مابقی پول از آن خودت است . درحالیکه سوگند می خوردم من به حضرت نگفته بودم چه قدر بدهکارم .(12)

 

نهی از همنشینی با منحرفان

 

ابوهاشم جعفری می گوید: یک روز امام رضا(ع) به من فرمودند: چرا تو را می بینم که با عبدالرحمن بن یعقوب همنشینی می کنی؟ گفتم : او دایی من است.

 

امام فرمود : او درباره ذات خداوند تبارک وتعالی به مطالب باطلی عقیده دارد.من عرض کردم : به حرفها و اعتقاد او ایمان ندارم و بر عقیده خود استوار هستم.آیا مرا هم در این مورد گناهی هست ؟ امام فرمود :آیا نمی ترسی او مورد خشم پروردگار قرار گیرد دو نیز به آتش بلای او بسوزی ؟(13)

 

نهی از غرور

 

احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی می گوید : من با سه تن از باران نزد امام بودیم پس از ساعتی که خواستیم از حضورشان مرخص شویم اما فرمودند: احمد تو بنشین. همراهان رفتند و من درخدمت بودم. وخودم احساس شوق می کردم و به سجده رفتم که حضرت مرا دربین دیگران انتخاب کردند تا در حضور شان باشم.که حضرت آمدند وگفتند: ای احمد!! امیر المؤمنین به عبادت صعصعه بن صوهان رفتند وهنگامی ک می خواستند برخیزند گفتند : ای صعصعه از این که به عیادت تو آمده ام به برادارن خود افتخار مکن . عیادت من باعث نشود خودت را برتر از آنان بدانی . برای خدا تواضع و فروتنی کن ، خدا تو را را رفعت وبلندی می بخشد.(14)

 

 

 

پی نوشت ها

 

 

 

1-ناسخ التواریخ ج1ص153

 

2-منتهی الامال ص 868

 

3-مناقب ج4ص 362

 

4-ناسخ التواریخ ج1 ص 148

 

5-فروع کافی ج2ص 297

 

6-ناسخ التواریخ ج1 ص149و150

 

7-بحار،ج50ص 102

 

8-ناسخ التواریخ ص 153و ص 154

 

9- منتهی الامال ص 867

 

10-منتهی الامال ،ص 88وص881

 

11-منتهی الامال ص 88 و881

 

12-منتهی الامال ص 868

 

13-ناسخ التواریخ ص1 ص 147

 

14- معجم ، رجال حدیت ، ج2 ص 2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه