انقلاب اسلامی ایران و مهدویت

1-انقلاب اسلامی سرآغاز عصری جدید

در واپسین لحظات عمر تمدن دیرینه و غیردینی غرب، انقلابی در دنیای پر از ظلمت آخرالزمان شکل گرفت که جنس آن با تمامی انقلاب های قبل از خود متفاوت بود. درست در زمانی که دنیا به سرعت در گرداب گناه و منجلاب فساد و دوری از خدا فرو می رفت در ایران حرکتی کاملاً برعکس شکل گرفت.

حرکتی که محاسبات تمامی جامعه شناسان و آینده پژوهان غربی را به هم ریخت. حرکتی در جهت معنویت و دین. درست زمانی که بشر در اوج حاکمیت نفس امارة شیطانی خود بود، انقلابی عظیم شکل گرفت تا حکومت «الله» را فریاد بزند و دل به حاکمیت ولی الله بسپارد؛ این اتفاق عظیم نوید بخش شروع تاریخی جدید و عصری دیگراست؛ «عصر ایمان» عصری که سمت و سوی آن تحقق حاکمیت مؤمنان به رهبری حضرت صاحب الزمان علیه السلام است.

رهبر معظم انقلاب در این‌باره می‌فرمایند: «عزیزان من! این انقلاب، پدیده‌ی بسیار عظیمی است. مسأله‌ی این انقلاب، حتّی به تشكیل نظام جمهوری اسلامی، محدود نمی‌شود. این انقلاب، تاریخ را عوض كرده و یك راه جدید در مقابل بشر به‌وجود آورده است، چه برسد به ملتهای اسلامی؛ این انقلاب، حادثه‌ی بی‌سابقه‌ای است. من یك وقت تاریخ انقلابها را مقایسه‌ای كوتاه كردم، میان این انقلاب و انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ م شوروی سابق و انقلاب كبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹م؛ دویست و چند سال قبل، اینها با هم خیلی تفاوت دارد. اصلاً این انقلاب از نوع آن انقلابها نیست.[1]»

[1] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان و دانش‌آموزان بسیجی «طرح ولایت»13،6،1378.

2-انقلاب اسلامی و روایات مهدویت

بخش عمده ای از روایاتی که درباره رویدادهای پیش از ظهور و یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است، درباره ایران و ایرانیان است که با تعبیرات گوناگونی مانند: اهل فارس، عجم، اهل خراسان، اهل قم، اهل طالقان، اهل ری و … بیان شده است.

با بررسی مجموع این روایات، به این نتیجه می رسیم که در کشور ایران، پیش از ظهور امام زمان علیه السلام نظامی الهی و مدافع ائمه معصومین، بر پا می‌شود که مورد نظر امام زمان علیه السلام است و نیز مردم ایران، نقش عمده‌ای در قیام آن حضرت دارند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «مردمی از مشرق زمین قیام می‌کنند و زمینه را برای قیام حضرت مهدی علیه السلام فراهم می‌سازند.»[1]

نیز می فرماید: «پرچم های سیاهی از سمت مشرق خواهد آمد که دل های آنان همانند پاره های آهن است؛ پس هر کس از حرکت آنان آگاهی یافت، به سوی آنان برود و با آنان بیعت کند؛ هر چند لازم باشد که بر روی یخ حرکت کند.»[2]

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «گویا قومی را می بینم که در مشرق قیام کرده اند و حق را می طلبند، ولی حق را به آنان نمی‌دهند، بار دیگر طلب می‌کنند؛ ولی باز به آنان واگذار نمی کنند. در این حالت، شمشیرهای خود را از نیام کشیده، بر شانه می‌گذارند که در این هنگام، دشمن خواستة آنان را می پذیرد؛ ولی آنان نمی پذیرند و قیام می‌کنند و حق را واگذار نمی‌کنند، مگر به صاحب أمر، کشتگان آنان شهید هستند و اگر من آنان را درک می کردم، خودم را برای صاحب این امر آماده می‌کردم.»[3]

روزی اشعث به علی با اعتراض گفت: ای امیر المؤمنین! چرا این عجم ها پیرامون تو گرد آمده، بر ما پیشی گرفته اند؟ حضرت خشمگین شد و در پاسخ فرمود: «چه کسی مرا معذور می دارد که در مقابل این آدم های بزرگ جثه بی خیر که هر کدام از آنان چون دراز گوش بر بستر خود می غلطند و به خاطر آوازه و فخرفروشی از قومی روی گردان می شوند؛ آیا به من فرمان می دهید تا آنان را از خود دور سازم؟ هرگز، من آنان را کنار نمی زنم تا از جاهلان گردم سوگند به خدایی که دانه را شکافت و آفریدگان را آفرید، آنان برای بازگرداندن شما به دین اسلام، با شما به نبرد بر می خیزند؛ چنان که شما برای اسلام آوردن در میانشان شمشیر کشیدید.»[4] [1] بحارالانوار،ج51،ص87.

[2] بحارالانوار،ج51،ص84.

[3] نعمانی،غیبه،ص373.

[4] سفینه البحار،ج8،ص605.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه