هدايت و خوشرويي

آقاي کاشاني نقل مي کنند:اين مرد الهي در تمام عمر يک روز يک قدم براي تثبيت موقعيت خودش برنداشت. او بي اعتنا به دنيا و زخارف آن بود. تا توان داشت قولاً و عملاً در هدايت و ارشاد صاحبدلان بسوي سير و سلوک معنوي کوشيد. در نشستهاي درس اخلاق و نشستهاي اخلاقي بعد از نمازها، روزنه و دريچه هايي از عرفان و شناخت ربّ را به روي صاحبدلان مي گشود.حتي در دوران کسالت هم، زيارت و عيادتش سرشار از معنويت بود.

چون مجسمه تفويض و احاله امر به خدا بود و اين از وجنات نوراني و جبين فائز الانوارش ديده مي شد.تا اهل دلي را مي ديد گوشه چشمي به او کرده با کلماتي بريده، به عالم بالا سوقش مي داد. روزي در ايام نقاهت شرفياب محضرش شدم، بذل مرحمت فرموده با حالي خوش شروع به سخن کرد. حاجيه خانم از اطاق مجاور صدا زد فلاني، آقا ديشب تا صبح ناله مي کرد و ناراحت بود.حال با تو اين طور حرف مي زند. آري انبيا و اوليا و مسندنشينان آنان همواره در صدد نجات غرق شدگان در درياي معاصي بوده اند.

گفت آن گليم خويش به درمي برد ز موج

وين سعي مي کند که بگيرد غريق را

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه