بلاها در اثر اعمال خود ماست!
وقتى بلايى ـ مانند وبا ـ در نجف پيدا میشد، حتّى در بازارها هم گاهى مجالس روضهخوانى و توسل برقرار مىشد، ولى ما مثل آدمهاى مأيوس و نااميد، گويا نمىخواهيم از اين درِ رحمت داخل شويم و براى رفع بلا و گرفتارىها به حضرات معصومين ـ عليهمالسّلام ـ متوسّل شويم! آيا امروز براى رفع بلاها غير از تضرّعات و دعاى صادق همراه با توبه و توسل، راه ديگرى داريم؟! مسلمانها و برادران و خواهران ما در زير آتش دشمن در چه حالى هستند، و ما در چه حال؟! آيا روا است كه چنين بىتفاوت و غير مضطرب باشيم؟! عربى از اهل آبادان وقتى بلايا و تعديات ناموسى و بمباران و… را نقل مىكرد بىاختيار به گريه در آمد!
آيا فرد مسلمان مىتواند ابتلائات ناموسى را متحمّل شود؟! قتل و كشته شدن از اين گونه بلايا اَهْوَن(1) است، لذا بعضى وقتى خواهر يا دختر يا زنشان در معرض هتك حرمت قرار مىگيرد، حالشان چنان دگرگون مىشود تا جايى كه آن خواهر يا دختر يا زن خود را همراه با جانى مىكشند و به قتل مىرسانند! مادرى مىگفت: شوهرم و برادرم را گرفتند و بردند، صبر كردم؛ ولى وقتى دخترم را بردند، صبر و قرار ندارم. خدا مىداند وقتى دختر انسان را مثل اسير و كنيز ببرند، حال او چگونه مىشود!
اين بلاها در اثر اعمال خود ما است. مگر مثل اين جريانات در مجلس يزيد اتّفاق نيفتاد كه گفت: «هَبْ لِى هذِهِ الْجارِيَة!» اين كنيز را به من ببخش!
و حضرت زينب ـ عليهاالسّلام ـ فرمود:
«ما جَعَلَ اللّهُ لَكَ ذلِكَ، إِلاّ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مِلَّتِنا وَ تَدِينَ بِغَيْرِها.»
خداوند اين را بر تو حلال نكرده است، مگر اين كه از دين ما خارج شوى و دين ديگرى را انتخاب كنى.
و يزيد پاسخ داد:
«إِنَّما خَرَجَ مِنَ الدِّينِ أَبُوكِ وَ أَخُوكِ.»(2)
اين پدر و برادر تو است كه از دين خارج شدند.
يعنى هر كس با ما مخالفت كند، از دين خارج است.
با اين حال، متنبه نمىشويم كه ما در اثر اعمال خود به اين بلاها و گرفتارىها مبتلا شدهايم و كار هميشگى ما همين است، تا توانستيم هر چه خواستيم انجام داديم، و اگر نكرديم، نتوانستيم. اميرالمؤمنينِ حقيقى و الهى را كنار گذاشتيم و نااهلان را بر خود امير قرار داديم. در روايتى خيلى عجيب كه راوى آن هم ابوبكر است آمده است كه رسول اكرم ـ صلّىاللّهعليهوآلهوسلّم ـ درباره ى على ـ عليه السّلام ـ فرمود: «مَنْزَلَةِ عَلِىٍّ مِنِّى مَنْزِلَتِى مِنْ رَبِّى.»(1) مقام و منزلت على ـ عليهالسّلام ـ نسبت به من، مانند مقام و منزلت من نسبت به پروردگار است.
1. آسانتر.
2. بحارالانوار، ج 45، ص 136 و 156؛ احتجاج، ج 2، ص 310؛ الارشاد، ج 2، ص 120 و…
1. ر.ك: المسترشد، ص 293؛ مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 60؛ بحارالانوار، ج 38، ص 298؛ ميزان الاعتدال ذهبى، ج 3، ص 540؛ الكشف الحثيث، ص 229؛ لسان الميزان ابن حجر، ج 5، ص 161.