موسيقي از ديدگاه پزشکي
نظر مجامع پزشکي
پيشرفت روزافزون دانش و تجربيات و کشفهاي شگرف دنياي علم، هر روز نورافکنهاي نيرومندي را فرا راه بشر قرار ميدهد.
يکي از مطالبي که شايد تا همين اواخر حقيقت آن، حتي براي اغلب دانشمندان و دانشپژوهان پوشيده بود و سير ترقي علم، ماهيت حقيقي آن را کشف کرده و دانشمندان بدان اقرار کردهاند «آثار زیانبخش موسيقي و غنا» است که روي سلسلهي اعصاب پديد ميآورد و افراط در استماع موسيقي، قسمتي از بيماريهاي رواني را به ارمغان آورده است!
بديهي است نواهاي موسيقي در بدو امر، داراي کشش و لذتي است که گاهي در اعماق روح آدمي نفوذ کرده و شنونده را از خود بيخود ميسازد؛ چراکه کدام اهل ذوقي است که بتواند منکر بديهيّات شده و موسيقي را لذتبخش نداند؟ همين لذت سحرانگيز است که گروهي را (بدون توجه به حقيقت و ماهيت تأثير زیانبخش آن) به طرفداري از نوارهاي موسيقي برانگيخته و اهميت آن را در رديف هنرهاي زيبا آورده است.
گروهي وقتي که نسبت به زبان موسيقي گفتگو و بحث ميشود بدون دقت و تأمل اظهار ميدارند که «اکنون به وسيله موسيقي در بعضي از کشورهاي خارجي، بيماران روحي را معالجه ميکنند و نوارهاي آرام بخش موسيقي را بعضي از پزشکان تجويز ميکنند و …» در اين مورد بايد اولاً: دقت کرد که اين مطلب تا چه اندازه جنبه تبليغاتي و تشريفاتي دارد و از جنبه تبليغاتي و … آن بگذريم در کداميک از مراکز علمي جهان تاکنون موسيقي، ديوانگان و بيماران روحي را معالجه کرده و نتيجه مثبت آن در هر سال برابر آمار روزافزون بيماريهاي رواني چند نفر بوده است؟!
ثانياً: اغلب روانپزشکان، خود معتقدند که نتيجه درمان با موسيقي بسيار ضعيف است، چنانچه «اسکريل» مينويسد:
«من اقرار ميکنم که عدم موفقيتهايي در زمينه درمان با موسيقي وجود دارد؛ ولي بايد در ضمن، اثر تسکيندهنده و مشغول کننده آن را نيز در نظر داشت.[1]
ثالثاً: دليل قاطعي از نظر تجربي، راجع به اين موضوع نداريم، جز آن که مشاهده ميکنيم، آمار بيماريهاي روحي، مخصوصاً در ممالک غربي، روز به روز بيشتر نشان داده ميشود و همچنين مجامع بزرگ پزشکي جهان اعلام داشتهاند که مهمترين اثر موسيقي، توليد ضعف اعصاب و روان و آثار خطرناک ديگر است. به قول علامه محمدتقي جعفري (رحمه الله) اگر موسيقي آنچنان که عاشقان دلباختهاش ميگويند، حقيقتاً روح انساني را تصفيه ميکند، چرا با شيوع موسيقي در شرق و غرب، بيماريهاي رواني و فساد اخلاقي به حدي است که گفتگو دربارهي آن باعث شرمساري است.
رابعاً: اگر بر فرض هم معتقد باشيم که از هزاران بيماري رواني، موسيقي يکي را هم تخفيف ميدهد، تازه اين يک نوع موسيقي علمي و طبي ناميده ميشود و هيچ مربوط به موسيقيهايي که مورد بحث و گفتگوها است، نيست. قابل ذکر است که در جهان، شخصي که داراي عقل سليم باشد، نميتوان پيدا کرد که بهبود و آسايش زندگي خويش را در آرامش فکري خود نداند. اگر از يکايک دانشمندان جهان در مورد اولين شرط آرامش و آسايش فکر و بهرهبرداري از زندگاني و طول عمر و مقاومت در برابر حوادث جهان بپرسيد به اتفاق آراء به شما ميگويند: نخستين شرط آرامش و آسايش زندگي، حفظ سلامت، صحت و تعادل روان و اعصاب است.
اهميت اعصاب در سلامت بدن و حفظ بهداشت، به اندازهاي قابل توجه است که حتي ميتوان گفت بر قلب سايه برتري گسترانده؛ زيرا سلامت قلب بستگي تام به صحت و درست کار کردن اعصاب آن دارد. با اين مقدمه، به نقش موسيقي در بيماريهاي رواني و اعصاب اشارهاي داريم.
نقش موسيقي در بيماريهاي رواني و اعصاب
مضرات موسيقي، از نظر بهداشت و روان افراد است؛ ولي قبل از آن که به شرح آثار شوم موسيقي به طور تفصيل بپردازيم، بايد توجه داشت که دانشمندان فيزيولوژي، دستگاه عصبي انسان را به دو قسمت تقسيم ميکنند: سمپاتيک و اعصاب نباتي. اعصاب نباتي شامل دو قسمت است: سمپاتيک و پاراسمپاتيک.
وظيفه اعصاب سمپاتيک در بدن عبارت است از: تنگ کردن رگها؛ انبساط عضلات صاف؛ جلوگيري از ترشح؛ بالا بردن فشار خون.
اما وظيفه اعصاب پاراسمپاتيک در کالبد، درست به عکس است؛ زيرا عمل اعصاب پاراسمپاتيک عبارت است از: گشاد کردن رگها؛ انقباض عضلات صاف؛ ايجاد ترشح و تقليل فشار خون.
اين دو قسمت از اعصاب نباتي (سمپاتيک و پاراسمپاتيک) چون در بدن اعمال مخالف يکديگر انجام ميدهند، تا هنگامي که از خارج تحريکاتي بر آن وارد نيايد، به موازات يکديگر فعاليت کرده، نظم و تعادل بدن را حفظ ميکنند؛ ولي اگر در اثر تحريکات خارجي، تعادل اين دو سلسلهي عصبي از بين برود، ضررهاي جسمي فراوان و اختلالات رواني بيشماري براي شخص، به بار خواهد آمد.
يکي از مهمترين عوامل تحريک خارجي که توازن و تعادل بين سمپاتيک و پاراسمپاتيک را برهم ميزند، ارتعاشات موسيقي است موسيقي با نواهاي حزنانگيز و يا با آهنگهاي نشاطانگيز خود، گاهي آنچنان تعادل بين اعصاب سمپاتيک و پاراسمپاتيک را از بين ميبرد که اصول زندگي حيواني، يعني جذب، دفع، هضم، ترشحات، ضربان قلب و فشار خون و مايعات ديگر را مختل ساخته، شخص را به امراض فراواني نزديک ميسازد.
حال پس از اينکه خلاصه تحقيقات دانشمندان فيزيولوژي را در مورد دستگاه عصبي انسان پيدا کرديم، اکنون به گفتار و نظريات روانپزشکان و دانشمندان دربارهي مضرّات و زيانهاي موسيقي و غنا ميپردازيم.
مهمترين آثار خطرناک موسيقي
• موسيقي، عامل مهمّ ضعف اعصاب
به نظر مجامع بزرگ پزشکي جهان، مهمترين اثري که موسيقي در شنونده ميبخشد، همانا تضعيف اعصاب است. اين موضوع به درجهاي داراي اهميت است که اروپا را دچار وحشت نموده؛ زيرا خود ضعف اعصاب نيز سرچشمه امراض ديگري است و مهمترين عامل پيدايش هرگونه ناراحتي جسمي و رواني است.
بدين جهت، مطالعات زيادي از طرف مجامع پزشکي جهان، روي اين مرض و علل پيدايش آن به عمل آمده و در نتيجه، بزرگترين عامل اين بيماري خطرناک، همانا اشاعه موسيقي و کنسرت تشخيص داده شده است و اين نظريه مورد تأييد عده زيادي از دانشمندان اروپا و آمريکا واقع شده و به تدريج، مورد تصديق همگي گرديد تا جايي که از طرف جمعي از روشنفکران اروپا و آمريکا و نويسندگان و دانشمندان آمريکا، لايحهاي تنظيم و به مجلس سناي آمريکا تقديم نمودند تا دولت براي جلوگيري از امراضي که به وسيله موسيقي پديد ميآيد که خطرناکترين آنها، ضعف اعصاب است، از کنسرت و موسيقيهاي عمومي جلوگيري به عمل آورد. دکتر «ولف آدلر» پرفسور دانشگاه کلمبيا، ميگويد: بهترين و دلکشترين نواهاي موسيقي، شومترين آثار را روي سلسله اعصاب انسان باقي ميگذارد. کشفيّات وي چنان در آمريکا تأثير کرد که هزاران نفر طرفدار او شدند و موسيقي را بر خود حرام کرده و تقاضاي جلوگيري از کنسرت عمومي کردند.
• موسيقي، عامل ضربان و سکته قلبي
يکي از علل مهم ضربان و سکته قلبي، استماع موسيقي به شمار آمده است. در اين رابطه دکتر «اوريزن اسوت مارون» ميگويد: هيجان بزرگترين عامل سکتههاي قلبي است و هنرمندان، اغلب به علت سکته قلبي درگذشتهاند. از اين بيان معلوم ميشود که هيجان حاصله از موسيقي تا چه حد خطرناک است.
دکتر «رپرت» متخصص روانشناسي کودک در انگليس، در مورد ضربان قلب اعتقاد دارد که اطفال در رحم مادر تحت تأثير موسيقي قرار ميگيرند و اگر مادر حامله به موسيقي گوش دهد، ضربان قلب طفل در رحم زياد ميشود. اين حالت از شش ماهگي به بعد است.
• موسيقي، عامل فشار خون
يکي ديگر از زيانهاي خطرناک موسيقي فشار خون است. پزشکان در اينباره نظرياتي دارند که به اختصار چند نمونه را ذکر ميکنيم.
جمعي از روانشناسان آلماني ثابت کردهاند که موسيقي فشار خون را پايين و بالا ميبرد. يک پزشک اروپايي ضمن تجسس از علل فشار خون که در دنياي جديد بسيار فراوان شده است، بازوبند فشار خون را به بازو بسته و دکمهي راديو را باز کرد. با گوش دادن به برنامههاي مختلف موسيقي، به نتايج زير رسيد:
الف) هرقدر موسيقي زننده و نامطلوب باشد، درجهي فشار خون اضافه ميشود و در موقع استماع صداهايي که موجب کسالت روح و ناراحتي بود، حقيقتاً بالا رفتن فشار خون به حدي بود که پزشک را متوحّش ساخت.
ب) برخي موسيقيها، اثر آرامکننده داشته تا مدتي که ادامه دارد، فشار را از حد معمول پايينتر ميآورد.
ج) موسيقي چنان تأثيري در روي فشار خون پزشک داشت که حقيقتاً سلامتي او را تهديد نمود.[2]
پرفسور «هنگري اوگدن» استاد دانشگاه لويزيانا، استاد روانشناسي است که 25 سال پيرامون مسائل رواني تحقيق کرده است. او مقالهاي در مجله نيوزويک مينويسد:
دکتر «آرنولد فريدماني» پزشک بيمارستان نيويورک و رئيس کلينيک سردرد، با کمک دستگاههاي الکتروني تعيين امواج مغز و تجربياتي که طي مراجعه هزاران بيمار به دست آورده، ثابت کرده است يکي از عوامل مهم خستگيهاي روحي و فکري و سردردهاي عصبي، گوش دادن به موسيقي است؛ مخصوصاً براي کساني که به موسيقي به دقت گوش ميکنند.[3]
• موسيقي، عامل سستي اراده است
سست شدن نيروي اراده و ارتعاشات ناخودآگاه عصبي، يکي از زيانهاي حتمي موسيقي ميباشد. آهنگهاي شوم موسيقي به وسيله کششهاي صوتي، و نواهاي ارتعاشي، خود همهي قوا و نيروهاي بدني شنونده را سست نموده و در تمام اعضاء و جوارح بدن از تحت فرمان نيروي ارادهي انسان خارج ميشود.
• موسيقي، عامل رکورد فکري
يکي ديگر از زيانهاي قطعي و مسلّم گوش کردن به موسيقي، اين است که حالت رکورد فکري عجيبي به شنونده رخ ميدهد؛ به طوري که دانشمندان بزرگ به موسيقي «سرپوش فکر» لقب دادهاند و همچنين در کتاب «آئين حفظ و تقويت حافظه» يکي از عوامل مهمي که حافظه انسان را خمود ميسازد، شنيدن موسيقي ذکر شده است.
• موسيقي، عامل افسردگي و خمودگي
يکي از اثرات موسيقي، ايجاد حالت افسردگي و خمودگي است. هراندازه که موسيقي بر اعصاب مسلط شده باشد، به همان اندازه روح کاهلي، افسردگي و خمودي بر انسان مستولي خواهد شد؛ رغبت مطالعه را در انسان کم ميکند؛ استعداد را ضعيف ميکند و با توجه به تأثرات عميق و زيانبخشي که موسيقي بر روي مغز و اعصاب دارد، نبوغ فکري عميق و زيانبخشي که موسيقي بر روي مغز و اعصاب دارد، نبوغ فکري و استعداد فطري آنها را براي پيشرفت در تحصيل، به کلي از بين ميبرد.
• موسيقي، عامل تضييع نيروي قضاوت
موسيقي در اثر تسلط يافتن بر اعصاب و روان، حالتي در شخص ايجاد ميکند که انسان را به کلي از قضاوتهاي صحيح و انديشههاي درست بازداشته و گاهي همه چيز را در نظر او يکسان نمايش ميدهد.
• موسيقي؛ عامل تضييع حس باصره
از نظر فيزيولوژي چشم، حرکت عضلات صاف چشم، توسط دو دسته اعصاب سمپاتيک و پاراسمپاتيک صورت ميگيرد. وقتي تحريکات خارجي (موسيقي) تعادل بين دو سيستم عصبي را به هم بزند، در اين صورت يکي از آثار شوم آن، ضعف نيروي باصره خواهد بود.
• موسيقي، عامل فساد و تباهي اخلاقي
از زيانهاي قطعي و حتمي گوش دادن آهنگهاي شوم موسيقي که دانشمندان به آن رسيدهاند، فساد اخلاقي و اشاعهي فحشا است؛ چراکه موسيقي افراد را به طرف شهوت و تحريک قواي حيواني سوق ميدهد. به طوري که هرقدر شنيدن موسيقي مبتذل، بيشتر شود، انحطاط اخلاق و فساد زيادتر خواهد گرديد.
• موسيقي، درهم شکنندهي عواطف
از آثار شوم نواهاي موسيقي درهم شکنندگي عواطف در شنونده است؛ زيرا موسيقي عواطف را کم کرده و ممکن است آهسته آهسته از بين ببرد. زياد تجربه شده است کساني که حس محبت و عواطف انسانيت آنان به درجهاي بوده که با شنيدن کوچکترين منظرهي تأثرانگيز متأثر ميشدند، پس از شنيدن موسيقي به طور مداوم، چنان عواطف خود را از دست دادهاند که ديدن مناظر رقتبار و جگرخراش، کوچکترين تأثيري در آنها به جاي نگذاشته است. البته هرقدر موسيقي بيشتر شنيده شود، به همان درجه عواطف هم کم ميگردد.
اشتباه نشود، گاهي ممکن است نوازندگان موسيقي با ديدن بعضي از مناظر بسيار کوچک، دچار ناراحتي شديدي گرديده حتي گريههاي سختي بنمايند؛ اما بايد توجه داشت که اين گريه به خاطر ضعف شديد ارادهي آنها و از بين رفتن تعادل قواي آنان است و ضعف اراده و اعصاب را نبايد با موضوع عاطفه اشتباه کرد.
• موسيقي، عامل سلب غيرت
• موسيقي، عامل اختلالات دماغي (اغتشاشات مغزي، هيجانات روحي، جنون)
• موسيقي، عامل مرض ماني[4]
• موسيقي، عامل مرض پارانويا[5]
• موسيقي، عامل مرض سيکلوتيمي[6]
• موسيقي، عامل کوتاهي عمر
• موسيقي، عامل جنايات و تهييج شهوت
• موسيقي، عامل مهمّ عدم تعادل و توازن بين اعصاب سمپاتيک و پاراسمپاتيک[7]
توضيح اينکه: هرکدام از اين عناوين جاي بحث مفصلي داشت که به دليل اختصار تفصيلاً مطرح نکرديم؛ اما علاقهمندان ميتوانند براي کسب اطلاعات بيشتر در مورد تأثيرات موسيقي در وجود انسان به کتابهايي چون: تأثير موسيقي بر روان و اعصاب؛ موسيقي از نظر دين و دانش؛ موسيقي از ديدگاه اسلام؛ اسلام و موسيقي؛ مناظره دکتر و پير؛ بيماريهاي رواني و بلاهاي اجتماعي قرن، مراجعه نمايند.
موسيقي و مواد مخدر
ارتباط موسيقي و مواد مخدر را ميتوان به اين صورت بيان کرد که موسيقي به طور کلي در رديف مواد مخدر است؛ چراکه آثار تخديري آن، به هيچ وجه قابل انکار نيست؛ اما خود تخدير انواع و اقسامي دارد و بشر ميتواند از طرق مختلف اعصاب خود را تخدير کند، گاهي تخدير با خوردن (الکل) و گاهي با استنشاق از بيني (گرد هرويين) و گاهي از طريق تزريق و گاهي هم همين تخدير از مجراي گوش صورت ميگيرد. استماع موسيقي و کنسرت در اعصاب شنونده اثر تخديري ايجاد کرده و زماني آنچنان شديد ميشود که انسان را مانند افراد بهتزده از حالت طبيعي بيرون آورده، توجه او را از همه چيز سلب ميکند.
با توجه به اين نکته تصديق خواهيد نمود که موسيقي مخدري بيش نيست و تمام و يا بسياري از عيوب و مضرات تخدير را داراست. اصولاً لذت فوقالعادهاي که افراد از آن ميبرند، به خاطر همين اثر تخديري است. گاهي اين اثر تخديري، به قدري قوي است که انسان عقل و هوش خود را ازدست ميدهد و دست به حرکات غيرعادي ميزند.
چه تخديري بالاتر از اين! وقتي که انسان تحت نفوذ زير و بم آهنگ موسيقي قرار ميگيرد، يک نوع رخوت و سستي بر اعصاب مستولي شده و از مفاهيم انساني جز شهوتراني، عشقبازي و جمالپرستي چيزي در برابر ديدگان بيفروغ عقل وي مجسم نميگردد و آنچنان سرپوش روي ادراک و نيروي خرد گذارده ميشود که مفاهيم مقدسي به نام رحم، مروّت، عفّت، حيا، امانت، مساوات، برادري، مجد و عظمت، کوشش و فعاليت، مبارزه و استقامت در راه هدف، به دست فراموشي سپرده ميشود. «لوتر» گفته است: موسيقي در تخدير اعصاب، از مواد مخدر هم قويتر است.[8]
تجربه و اعترافات
الف) تقاضاي ممنوعيّت موسيقي در غرب
کساني که عمري به دنبال ترويج موسيقي بودهاند، امروز از عمل خويش پشيمان شدهاند، بر همين اساس برخي آمريکاييها تقاضاي ممنوعيّت آن را نمودهاند:
«گروهي از والدين نوجوانان ضمن توماري از کنگره آمريکا خواستند تا موسيقي «راک» و «رپ» را غيرقانوني اعلام کنند؛ زيرا باعث از بين رفتن بچههاي آنها ميشود. يکي از اين افراد به شبکه بيبيسي گفت که پسر او تحت تأثير يکي از آهنگهاي «رپ» قرار گرفته که خودکشي را تبليغ ميکند و يک پزشک نيز گفت گوش دادن به اين آهنگها باعث تضعيف حس شنوايي ميشود».[9]
ب) نظر خواننده مشهور
«فرانکو باتياتو» يکي از خوانندگان مشهور ايتاليايي که موسيقي «راک» را رها کرده است، طيّ اظهار نظري در مورد موسيقي «راک» گفت: «انسان کافي است که پيامهاي برخي گروههاي «راک» را گوش دهد تا شيطانپرست شود». وي افزود: «بسياري از گروههاي راک، دچار نوعي تشنج رفتاري شده و پيامهاي شيطاني را در موسيقي خود وارد ميکنند. در جهان امروز واقعيتها با حماقت و بيکفايتي اعلام ميشود؛ لذا جوانان را بايد مطلع کرد».[10]
ج) نظر رئيس انجمن شهر
رئيس انجمن شهر «کوتابارو» مرکز ايالت «کلانتان» مالزي، رقص و آواز را ممنوع کرد. ايشان گفت: مقامات دولتي معتقدند، رقص و آواز منجر به رفتارهاي غيراخلاقي ميشود.[11]
[1] . بيماريهاي رواني، ج 2، ص 577.
[2]. کتاب مناظره دکتر و پير.
[3]. موسيقي از نظر دين و دانش به نقل از مجله «نيوزويک».
[4]. نوعي جنون است که درجات متعددي دارد.
[5]. پارانويا، نوعي مرض روحي است که شخص ادعاهاي بي مورد کرده و خود را شريفتر و بالاتر از همه ميداند.
[6]. «هنري باروک» ميگويد: نوعي بيماري رواني است که شخص بيمار گاهي ميخندد و بعضي از اوقات از خود ترشرويي نشان ميدهد و گاهي گرفته و غمگين است.
[7]. بينظمي در اين دو اعصاب مشکلات زير را به همراه دارد:
اضطرابات گوناگون؛ عصبانيت؛ سستي؛ بيارادگي؛ سرگيجه؛ صداع؛ ماليخوليا؛ نفخ معده؛ تحريکات قلبي؛ آنژين صدري، انقباضات عروقي؛ اختلالات غدد مترشحه داخلي مخصوصاً (تيروئيد و تخمدان)؛ اسپاسم لوله گوارش؛ آسم (تنگي نفس)؛ نزله انقباضي و … (تأثير موسيقي بر روان و اعصاب، ص 38).
[8]. کتاب شعر و موسيقي.
[9]. نشريه صبح، شماره 76.
[10]. بهشت خانواده (روزنامه جمهوري اسلامي 4/11/1377).
[11]. مجله زن، 22/7/1374.