جهاد فرهنگی” در کلام مقام معظم رهبری
جهاد فرهنگی
نوشته : احمد شرفخانی
جهاد فرهنگی واجبتر از واجب
اگر دشمن با امواج خبری وارد کشور ما شود؛ با رادیوهایش وارد کشور ما شود و حرفهایش را وارد کشور ما کند و در ذهن ملت اینطور وارد کند که «مبارزه خوب نیست؛ دفاع از اسلام فایدهای ندارد؛ ایستادگی در مقابل دشمن ثمری ندارد؛ هرچه زحمت بکشید و مبارزه کنید، ضرر کردهاید» آیا بازهم در مملکت ایران، مبارزهای علیه دشمنان اسلام باقی خواهد بود؟! معلوم است که نه! خیلی از مسلمانان در دنیا هستند که با امریکا و دشمنان اسلام مبارزه نمیکنند. خیلی ملتها هستند که قرآن هم میخوانند، نماز هم میخوانند، عبادت هم میکنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمیکنند که هیچ، با آنها دوستی هم میکنند! اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتی که اعتقادی به مبارزه ندارد، امیدی به پیروزی ندارد، زهدی نسبت به جلوههای شهوانی و مادّی ندارد، تبدیل کند، پیروز شده است. اینجاست که مبارزهی فرهنگی، مبارزهای واجبتر از واجب میشود. بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان؛ 1372/02/15.
جنگ فرهنگی
بلاشک جمود و تحجّر هرجا باشد، یک مشکل است و راه از بین بردنش هم این است که شما که دانشجویان هرچه میتوانید به کیفیّت فکری خودتان در زمینهی دانش و معرفت بیفزایید. هریک نفر از شما، وقتیکه اهل دانش، فرهنگ، فرزانگی، روشنفکری و فرهیختگی است، میتواند این مفاهیم را در عمل گسترش دهد؛ یعنی درست نقطهی مقابل جوّ جمود و تحجّر. اگر بخواهیم با جمود بجنگیم، جنگ با جمود اینگونه است؛ یعنی جنگ فرهنگی است. جنگ با جمود، جنگ شمشیری نیست؛ چون از مقولهی فرهنگ است. تحجّر و جمود هم نوعی فرهنگ است؛ منتها فرهنگ بسته! بایستی با روشهای فرهنگی با آن مقابله کرد. به نظر من، دانشجویان میتوانند در این زمینه مؤثّر باشند. بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران؛ 1377/02/22
جنگ فرهنگی عرصهای فراگیر و پیچیده
با تحولات عظیم ارتباطاتی که امروز در دنیا بوجود آمده، جنگ فرهنگی به عرصهای با ابعاد مختلف و فراگیر و پیچیده تبدیل شده است. دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ؛ .1390/03/23
جهاد فرهنگی پایه و اساس سایر جهادها
کسانی که اهل باطل و سازشاند، اصلاً به کار جهادی احتیاج ندارند. بروند سازش کنند و مشکلاتشان را ـ اگر حل شد ـ حل کنند. کسانی که اهل حقاند، این طور نیستند. بدون کار جهادی، کار سیاسی و تحرک، هیچ فایدهای ندارد. کار سیاسی، باید پشتوانهی جهاد نظامی داشته باشد و هر دوی اینها، بدون کار فرهنگی بیثمر خواهد بود. بیانات در دیدار با اعضای حزب وحدت اسلامی افغانستان؛ 22/1/1369.
تبلیغات و جنگ فرهنگی
استکبار بر روی تبلیغات، خیلی حساب میکند و البته این غلط هم نیست! به یک معنا دستگاه استکبار، اشتباه هم نمیکند که بر روی تبلیغات حساب میکند. هم در زمینههای سیاسی، که ما وقتی در زمینهی سیاسی بحث میکنیم، جبههی مقابل را تعبیر به «استکبار» میکنیم که این نامگذاری دلایلی دارد و هم وقتی در جبههی مبارزهی فرهنگی بحث میکنیم، جبههی مقابل را «فرهنگ غربی» یا «فرهنگ تهاجم» میگوییم که این نامگذاری هم باز دلایل خودش را دارد فعلًا بحث من بر سر مواجههی استکبار با نظام جمهوری اسلامی است. در واقع استکبار، تبلیغات را میداندار مبارزه علیه خط و ربط و جهتگیری ملت مسلمان کرده است. نه اینکه بخواهیم بگوییم از حالا، بلکه از همان ماههای اوّل پیروزی انقلاب، این کار شد. منتها در واقع، اقبال با استکبار نبود؛ کمااینکه امروز هم در این جهت، اقبال با استکبار نیست! آنها که روی تبلیغات حساب میکنند، از این باب است که اثر تبلیغات را در دنیا دیدهاند. فرض بفرمایید که تبلیغات در این قضایای تبدیل و امحای نظامهای مارکسیستی در اروپای شرقی، نقش خیلی عجیبی داشت. ما بخصوص بعضی از این قضایا را با دقّت دنبال میکردیم و اثر تبلیغات را لحظه به لحظه میدیدیم. بیانات در خطبههای نمازجمعه؛ 1376/10/12.
جهاد برای اسلامیسازی فضای فرهنگی جامعه
«سينماى اسلامى» يعنى چه؟ يعنى ما مىخواهيم محتواى اين تكنيك، اين قالب و اين هنر را كه از ديگران گرفتهايم مثل خيلى چيزهاى ديگر اسلامى كنيم. ما مىخواهيم از قالب اين، هرچه را كه با اسلام منافات دارد، حذف كنيم. چه مانعى دارد اين گفته شود؟! چرا گفته نمىشود كه ما در هنرهاى نمايشىمان و در دانشگاه و در فلان برنامه، كارگردان مسلمان مىخواهيم؟! به اين معنا تصريح شود كه ما مىخواهيم كارگردان مسلمان، فيلمنامهنويس و بازيگر مسلمان درست كنيم و فضاى جامعه را اسلامى كنيم. چرا اين تصريح نمىشود؟! چرا در محيط دانشگاه تصريح نمىشود كه ما مىخواهيم دانشگاه را اسلامى كنيم؟! من چند سال قبل، اين را مطرح كردم. البته اطّلاع دارم كه آقايان جلساتى داريد؛ إن شاء اللّه كه اين جلسات به نتايج خوبى هم برسد. من مىگويم از اينكه شما بگوييد «ما مىخواهيم دانشگاه، اسلامى باشد»، خجالت نكشيد و از اين نترسيد. اين، آن چيزى است كه اين ملت براى آن قيام كرده است و من و شما پوستهى رويى و ظاهر اين ملت هستيم. ارادهى ما، فكر، گمان و روحيّات ما حاكى از اعماق عظيم قشرهاى اين ملت نيست! قشرهاى ملت، همان كسانى هستند كه اين انقلاب را به وجود آوردند، اين جنگ را اداره كردند و اين همه شهيد دادند. الآن هم حاضرند؛ اگر امتحانى پيش آيد، همانطور شهيد خواهند داد، كشته خواهند شد و گرسنگى خواهند كشيد. مردم، مؤمنند. بيانات در ديدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى؛ 23/ 09/ 1378
جهاد فرهنگی، جهاد با سلطه یا جهاد بر سلطه؟!
یکوقت شاید به بعضی از آقایان این قضیه را دوستانه گفته باشم که در سالهای اول انقلاب که شور و هیجان و جوشش عجیبی وجود داشت، با یکی از این شعرای سابق صحبت میکردم. او حقاً آدم بیارزشی بود و ثابت کرد که از لحاظ ارزشهای انسانی و اجتماعی و معنوی و تاریخی، واقعاً بیارزش است. افرادی همچون او، نه پس از پیروزی انقلاب، که در دوران مبارزات مردم هم نشان دادند که خیلی سبک و کموزن هستند؛ هرچند طبع شعرشان بعضاً خوب بود. من به او گفتم: الآن واقعاً انتظار مردم و انقلاب و کشور از شما، این است. او به من گفت: ما فکر میکنیم که شاعر بایستی بر سلطه باشد، نه با سلطه! این، معیاری شده بود که باید بر سلطه بود، نه با سلطه. یعنی اگر پیامبر (ص) یا امیر المؤمنین (ع) هم در رأس کار بودند، آدم باید به آنها بد بگوید؛ چون باید بر سلطه بود، نه با سلطه! خود این معیار، نشاندهندهی بیماری و عدم سلامت شخص است. من به او گفتم: اشکالی ندارد، شما بر سلطه باش. امروز ملت ایران، مجموعهی مستضعفی هستند که با سلطههای ظالم جهانی دارند میجنگند. سالها به ما زور گفتند، قرنها به ما ستم کردند. بعد از قرنها، این ملت سری بلند کردهاند و با فداکاری و با خطر کردن، راهی را انتخاب کردهاند و دارند میروند؛ اما نمیگذارند، اذیت میکنند، روی مردم فشار وارد میآورند، واقعاً نامردمی میکنند و قوانین انسانی را زیر پا میگذارند. به او گفتم: این سلطه است؛ با این سلطه بجنگ. البته معلوم بود که آماده نیستند و نمیخواهند چنین کاری را بکنند؛ به خاطر اینکه هیچوقت با مردم همدلی نداشتند. این آقایانی که در آن دوران اختناق، داعیهی مبارزهی فرهنگی داشتند، غالباً اهل مبارزه نبودند. ادعایشان یک دروغ و یک فریب بود، وسایل فریب هم آن روز در اینجا فراهم بود، بعد هم همینطور ادامه پیدا کرد. بیانات در دیدار شعرای سازمان تبلیغات اسلامی؛1369/01/31.
نمونههای جهاد فرهنگی علیه اسلام
مبارزهی قدرتهای استکباری با اسلام، به آنچه نسبت به ایران و مردم آن و نظام جمهوری اسلامی اعمال شد، منحصر نماند؛ بلکه دشمنی با اسلام در دایرهای وسیعتر، هم با روشهای سیاسی و تبلیغاتی، و هم با روشهای فرهنگی با جدیت دنبال شد. فشار و سختگیری بر مبارزان و آزادیخواهان و علما و روشنفکران مسلمان در کشورهای اسلامی از سوی رژیمهای وابسته به امریکا، و نیز سختگیری نسبت به اقلیتهای مسلمان در کشورهای غیر اسلامی، نمونههای بارز مبارزهی سیاسی با اسلام، و نوشتن مقالات و کتب و تهیهی فیلمهای اهانتآمیز نسبت به اسلام و نشر آن در محیطهای اسلامی و غیر اسلامی، نمونههای مبارزهی فرهنگی با اسلام است. اکنون دولتهای استکباری مانند امریکا و انگلیس و امثال آنان، پولهای گزافی را در راه این خصومتهای جنایتآمیز خرج میکنند و متأسفانه هستند نویسندگان و هنرمندانی که برای منفعت مادّی، قلم و بیان و هنر خود را در معرض معامله گذارده و با سرکوب وجدان هنری و ادبی خود، در خدمت مقاصد شوم صاحبان قدرت قرار میگیرند. پیام به کنکرة عظیم حج؛ 14/4/1368.
بسیج و جهاد فرهنگی
مگر مجموعهی بسیجی- آن هم بسیجیِ انقلاب و دانشجوی انقلاب- میتواند نسبت به مسائل سیاسی کشور بیتفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد؟! مگر چنین چیزی ممکن است؟! من، شما دانشجوهای بسیجی را توصیه میکنم به این که محافظهکار نشوید و همواره دانشجو و بسیجی- به همان معنای مثبت و پُرخون و پُرتپش- باقی بمانید. البته دنبالهی این که میگوئیم «محافظهکار نشوید» این است که «ولی هوشیار هم باشید». کاملًا هوشیار باشید. شعار میدهید: دانشجو بیدار است! بله، همین توقع هست؛ من میخواهم به شما عرض بکنم: بیدار باشید. بیداری دانشجو هم فقط بیزاری از امریکا نیست. امریکا چیست؟ امریکا به معنای یک منطقهی جغرافیایی یا یک ملت مطرح است؟ یا نه، به عنوان یک حجم و هویت سیاسی، امنیتی، تشکیلاتی، فرهنگی که به چشم دیده نمیشود؟ آن هم تشکیلاتی با پشتوانهی عظیم مالی و تجربهی فراوان در کار تبلیغات و جنگ روانی. بیزاری از این، بیداری مضاعف لازم دارد. مثل بیداری در میدان جنگ نظامی نیست که شما اگر در سنگر بیدار باشید، به مجردی که دشمن کوچکترین تحرکی نشان داد، او را هدف قرار بدهید. در جنگ فرهنگی، در جنگ سیاسی، در جنگ امنیتی، تحرک دشمن را درست نمیتوان دید. گاهی اوقات، دشمن کار را به گونهای ترتیب میدهد که حرف حقی، از زبان یک نفر صادر بشود! دشمن ناحق و باطل است، پس چرا میخواهد این حرف حق از زبان آن شخص صادر بشود؟ چون میخواهد پازل خودش را کامل کند. این پازل از صد یا دویست قطعه تشکیل شده؛ یک قطعهاش هم همین حرف حقی است که آن شخص باید بزند تا این پازل را کامل کند! اینجا این حرف حق را نباید زد. پازل دشمن را کامل نباید کرد. در این حد هوشیاری لازم است! بله، وارد سیاست بشوید و فکرِ سیاسی کنید؛ اما بسیار هوشیار. دشمن نباید بتواند از هیچ حرکت و اظهار و موضعگیری شما استفاده کند. این، اصل اول و یک خط قرمز است.
چطور دشمن را بشناسیم؟ چطور تمایلات او را کشف کنیم؟ چطور بفهمیم که این کار به نفع دشمن یا به ضرر دشمن است؟ این همان نقطهی اساسی است. این همان جایی است که به اهتمام کامل، مطلقاً سهلانگاری نکردن و هوشیاری و بیداری کامل احتیاج دارد. اگر هم در جایی برای انسان مطلب روشن نیست، آنجا نباید حرکت کند. اگر دیدید زیر پا محکم است، پا بگذارید؛ اگر دیدید مشکوک است، پا نگذارید. بنابراین محافظهکار نباشید، اما هوشیار باشید؛ این، آن خط سیاسی است. البته سخت است و آسان نیست؛ اما شما هم مرد کارِ سختید؛ بسیجی هستید و باید این کار سخت را به عهده بگیرید. بیانات در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاهها؛ 31/2/86.
مبلغان فرهنگی و جریان کارزار فکری فرهنگی
الآن، یک کارزار فکری و فرهنگی و سیاسی در جریان است. هرکس بتواند بر این صحنهی کارزار و نبرد تسلط پیدا کند، خبرها را بفهمد، احاطهی ذهنی داشته باشد و یک نگاه به صحنه بیندازد، برایش مسلّم خواهد شد که الآن دشمن از طرق فرهنگی، بیشترین فشار خود را وارد میآورد. کم هم نیستند قلمبهمزدها و فرهنگیهای دین و دل و وجدان باخته و نشستهی پای بساط فساد استکبار چه غالباً و اکثراً در خارج کشور و چه تکوتوکی در داخل کشور که برای مقاصد استکباری، قلم هم بردارند، شعر هم بگویند، کار هم بکنند و دارند میکنند. نبرد فرهنگی را با مقابلهی به مثل میشود پاسخ داد. کار فرهنگی و هجوم فرهنگی را با تفنگ نمیشود جواب داد. تفنگ او، قلم است. این را میگوییم، تا مسئولان فرهنگ کشور و کارگزاران امور فرهنگی در هر سطحی و شما فرهنگیان عزیز اعم از معلم و دانشجو و روحانی و طلبه و مدرّستان، تا دانشآموزتان و تا کسانی که در بیرونِ این نظام آموزشی کشور مشغول کارند احساس کنید که امروز، سربازِ این قضیه شمایید و بدانید که چگونه دفاع خواهید کرد و چه کاری انجام خواهید داد. مثل جنگ نظامی، چشمها را باید باز کرد و صحنه را شناخت. در جنگ نظامی هم، هر طرفی که بدون شناسایی و دیدهبانی و بدون دانستن وضعیت دشمن، چشمش را ببندد، سرش را پایین بیندازد و جلو برود، شکست خواهد خورد. در جنگ فرهنگی هم، همینطور است. اگر ندانید که دشمن کار میکند، یا از آنکه میداند، فرمان نبرید، از فرماندهی فرهنگی دستور نگیرید، یا او از نیروی شما استفاده نکند و مانور و سازماندهی را درست انجام ندهد، پشت سرش شکست است. رادیو، تلویزیون، مدارس، وزارت ارشاد، روزنامهها، مجلات و کلًا مجموعهی بنای فرهنگی کشور، مسئولیت دارند. شما معلمان، مشخص است که سنگرتان کجاست. مسئولیتتان هم، مسئولیت بسیار بزرگی است. سخنرانی در دیدار با گروه کثیری از معلمان و مسؤولان امور فرهنگی کشور و جمعی از کارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانی کارگر؛ 1369/02/12.
مجاهدت فرهنگی علماء
ممكن است كسى هم برود، آن احساسات، آن ايمان و آن باور را در او تقويت كند، يا در كسى كه آنچنان نيست، اين ايمان را به وجود آورد و از او يك موجود اثرگذارِ فعّالِ پيشروِ آنچنانى بسازد. من به اين نكته، متنبّه شدم كه اينكه مىگويند: «مداد العلماء افضل من دماء الشّهداء»، معنايش اين است. آن عالِم است كه مىتواند محتواى ذهن انسانى را تبديل به چيزى كند كه از اين جسم به اصطلاح رايج امروز، از اين سختافزارِ موجودِ بشرى يك انسان متعالى، يك انسان پيشرو و يك انسان فعال و مقاوم بسازد. يك عالِم مىتواند اين كار را بكند؛ «مداد العلماء»، واقعاً «افضل از دماء شهدا» است. براى خاطر اينكه همين جوانان طلبهى ما در ميدان جنگ آن گروه رزمى تبليغى به ميدان جنگ مىرفتند من بارها آنها را در آنجا مشاهده كردم و انسانها و آدمهاى معمولى را تبديل به آدمهاى مقاوم مىكردند؛ انسانهاى سست را تبديل به آدمهاى قرص و انسانهاى متزلزل را تبديل به انسانهاى ايستادهى داراى مقاومت مىكردند. اين نقشِ فرهنگ است. حالا شما همين را در وضع كلّ كشور، تعميم دهيد. بيانات در ديدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى؛ 23/09/ 1378.
شهید فرهنگی
علىاىّحال، من توقّعم از همهى حضرات عزيز و دوستانى كه در اين مجموعه تشريف دارند، اين است كه مسألهى فرهنگ و مسألهى صفآرايى فرهنگى در مقابل دشمن را جدّى بگيريد. اين وظيفهى ماست. اين آن چيزى است كه بنده هم اگر در راه آن كشته شدم، احساس مىكنم كه در راه خدا كشته شدهام. هر كس در اين راه كشته شود، در راه خدا كشته شده و هركس در اين راه، زحمتى متحمّل شود، در راه خدا متحمّل شده است. مسئله، مسألهى كوچكى نيست؛ دشمن ما را از اطراف، محاصره مىكند از طريق كتاب، روزنامه، راديو و تلويزيونها، صداهاى بيگانه و خبرگزارىها و جعل خبر و توليد انواع و اقسام وسايل فرهنگى ما همينطور بنشينيم و احياناً هماهنگى و همصدايى كنيم! اينكه نمىشود. نظام اسلامى بايستى از خودش دفاع كند و براى دفاع از حقيقت اسلام و انقلاب، حرف گفتنى و سرمايه و ذخيرهى فرهنگى هم زياد دارد و مركزش هم همين مجموعهى شماست. من اين مجموعه را مجموعهى مهمى مىدانم. بيانات در ديدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى؛ 23/ 09/ 1378
شورای عالی انقلاب قرارگاه فرهنگی
باید خود اعضا و دستگاههای فرهنگی قبول كنند و باور داشته باشند كه ما این جایگاه را بهعنوان یك قرارگاه مركزی [قرار دادیم]. تعبیر “قرارگاه” ممكن است به بعضی گوشها سنگین بیاید – قرارگاه یك اصطلاح جنگی است، اصطلاح نظامی است – و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامی است، شما در مسائل فرهنگی هم فكر نظامی را رها نمیكنید! واقع قضیّه این است كه كارزار فرهنگی از كارزار نظامی اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناكتر نباشد، كمتر نیست؛ این را بدانید؛ یعنی میدانید هم شما، واقعاً یك میدان كارزار است اینجا. و بخصوص در قرارگاههای نظامی اینجوری است؛ قرارگاه مسئولیّت اجرای مستقیم به معنای اینكه یك واحدی متعلّق او باشد، ندارد؛ امّا واحدها در اختیار او قرار میگیرند، به تعبیر نظامی در كنترل عملیّاتیِ او قرار میگیرند. وقتی ما یك قرارگاه نظامی تشكیل میدهیم، فرض بفرمایید سپاه میگوید این یگانهای من در كنترل عملیّاتی آن تشكیلات [هستند]، پشتیبانی این یگان، متعلّق به آن سازمان است – یا ارتش، یا سپاه، یا هر دستگاه دیگر – امّا بهكارگیری این و هدایت این، به عهدهی قرارگاه است؛ یعنی یك چنین حالتی را در اینجا بایستی توجّه داشت. دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ 1392/09/19.
مجاهدت فرهنگی برای ایجاد اندیشهی صحیح
من جوانان عزيز را به يك مجاهدت حقيقى دعوت مىكنم. مجاهدت فقط جنگيدن و به ميدان جنگ رفتن نيست. كوشش در ميدان علم، اخلاق، همكارىهاى سياسى و تحقيق نيز براى مردم جهاد محسوب مىشود. ايجاد فرهنگ و انديشهى صحيح در جامعه نيز جهاد است. اينها، همه جهاد در راه خدا و جهاد في سبيل الله است. طرف اين جهاد، مستكبران، دشمنان و كسانى هستند كه با اسلام، ايران، هويّت، مليّت، اسلاميّت و صفتهاى اسلامى عناد و دشمنى دارند. قرآن مىگويد: «اشدّاء على الكفّار)»؛ مسلمانان بايستى نسبت به كفّار سختگير باشند. اين كفّار كجا هستند؟ هر غير معتقد به اسلام كسى نيست كه بايد نسبت به او سختگير بود و شدّت گرفت. قرآن مىگويد: «لا ينهاكم الله عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهم انّ الله يحبّ المقسطين»؛ كسانى كه با شما سر ستيزه ندارند و عليه شما توطئه نمىكنند و كمر به نابودى نسل و ملت شما نبستهاند، و لو از دين ديگرى باشند، با آنها نيكى كنيد و رفتار خوب داشته باشيد؛ كافرى كه با او بايد شديد بود، اين نيست. «انّما ينهاكم الله عن الّذين قاتلوكم في الدّين و اخرجوكم من دياركم». بايد با كسانى شديد بود كه با هويّت، اسلام، مليّت، كشور، تماميت ارضى، استقلال، شرف، عزّت، ناموس، سنّتها، فرهنگ و ارزشهاى شما مبارزه مىكنند. اين فرهنگى است كه بايد بر جامعهى ما حاكم باشد. تساهل و تسامح بايد بين خود مسلمانان برقرار باشد. بيانات در ديدار جوانان استان سيستان و بلوچستان؛ 06/ 12/ 1381