شاخص زبیر (سیزدهمین مروارید نهج البلاغه )

در میان صحابه پیامبر اسلام (ص)، نام ” زبیر بن عوام ” همچون ستارهای درخشان میدرخشد؛ مردی که در طوفان سهمگین جنگهای اسلام قد برافراشت و در رکاب رسول خدا (ص) حماسهها آفرید. او در نبردهای سرنوشتسازی چون بدر، احد و خندق، با شمشیرِ برّانش از حریم دین دفاع کرد و آوازه شجاعتش تا ابد در تاریخ ماندگار شد. زبیر نه تنها سربازی دلاور، که فرماندهی کارآمد بود و همرزم بزرگانی چون ابوذر غفاری، مقداد بن اسود و سلمان فارسی ، که هر یک از ستونهای استوار اسلام به شمار میآمدند. گفتهاند شمشیر او بارها «غم را از چهره پیامبر (ص) زدود»؛ روایتی که عظمت مجاهدتهایش را به تصویر میکشد.
سکوتی که فریاد شد …:
با رحلت پیامبر (ص)، زبیر در آزمونی سخت قرار گرفت. او در ماجرای “غصب خلافت”، از معدود یارانی بود که بیتزلزل در کنار امام علی (ع) ایستاد؛ وفاداری که بهای سنگینی برایش داشت. خلفای وقت به دلیل حمایت بیقیدوشرط او از امیرالمؤمنین (ع)، از سپردن مناصب کلیدی به وی سرباز زدند. حتی در شورای تعیین خلیفه سوم ، زبیر بار دیگر عَلَم حمایت از امام برافراشت، اما این صداقت در دنیای سیاستزده آن روزگار، جایی نداشت.
سقوط تدریجی یک قهرمان:
با این حال، زبیرِ فولادینِ عصر پیامبر (ص)، در گرداب فتنههای پس از آن، رفتهرفته رنگ باخت. او که نخستین بیعتکننده با امام علی (ع) در آغاز خلافت بود، تحت تاثیرفضای اشرافیگری و دنیا طلبی قرار گرفت و در برابر عدالتِ بیکم وکاست حضرت لغزید. قطع امتیازات بیتالمال توسط امام، آتش حرصِ دنیا را در وجودش برافروخت. اینجا بود که زبیرِ دیروز، به همراه طلحه ، پرچم فتنه جمل را بر زمین کوفت و به جمع ناکثین (پیمانشکنان) پیوست.
و همچنین درمنابع تاریخی، عبدالله بن زبیر(پسرش) را یکی از عوامل اصلی این سقوط میدانند. مادر عبدالله، اسماء دختر ابوبکر، از خاندانی بود که زبیر را به سمت جریان مقابل امام علی (ع) سوق داد. مولا علی (ع)خود در حدیثی فرمودند: «زبیر تا زمانی که عبدالله کوچک بود، از ما اهل بیت بود؛ اما وقتی پسرش بزرگ شد، او را از ما دور کرد.»
سرنوشت دردناک :
سرنوشت زبیر، روایتی دردناک از تضادِ میان ایمان و طمع است. مردی که روزی در راه خدا شمشیر میزد، در پایان عمر در راه قدرت و دنیا طلبی، بر ضد وصی رسول خدا(ص) شمشیر کشید. مرگ او در جنگ جمل، پایان زندگی کسی بود که میتوانست در زمره بزرگترین اسوههای تاریخ اسلام بدرخشد، اما دنیا او را به سراشیبی سقوط کشاند.
بیعت ظاهری :
زبیر بعد از نقض پیمان و بیعت با حضرت علی(ع) ، برای توجیه این عمل ناقضانه، ادعا کرد که تنها با دست بیعت کرده است و قلبش موافق نبوده است. این ادعا، نه تنها نقض عهد و پیمان را توجیه میکرد، بلکه به نوعی تلاش برای پنهان کردن حقیقت با توسل به تأویلهای نادرست بود.
حضرت علی (ع) در خطبه هشتم ، به عنوان یکی از درخشانترین مرواریدهای نهجالبلاغه با سخنانی عمیق و منطقی، به این ادعا پاسخ دادند:
يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبايِعْ بِقَلْبِهِ؛
او ادعا میکند که با دست خود بیعت کرده و هرگز با قلبش بیعت ننموده است.
فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ؛
این جمله نه تنها اقرار زبیر به بیعت ظاهری را ثابت میکند، بلکه نشان میدهد که او مدّعی است در باطن، قصد دیگری داشته است.
فَلْيَأتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ ؛
در ادامه، امام (علیه السلام) بر این نکته تأکید کردند که اگر زبیر مدعی است که بیعت او تحت اجبار بوده و قلب او موافق نبوده، باید دلیلی شفاف و قابل قبول ارائه دهد.
وَ إِلاَّ فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ ؛
و اگر زبیر نتواند چنین دلیلی ارائه دهد، واجب است که به آنچه از آن خارج شده بازگردد و به بیعت خود وفادار بماند._______________________________
فروپاشی خاموش:
تصور کنید در روابط روزمره، هر بار که به وعدههایمان عمل نمیکنیم، با بهانههایی مثل «قولم فقط برای آرام کردن طرف مقابل بود» یا «دلم با زبانم همراه نبود» مسئولیتگریزی کنیم. این رفتار، آفتی است که سنگبهسنگ دیوار اعتماد عمومی را فرو میریزد. اگر مشتری بگوید: «قول خرید دادم، اما قصدی نداشتم!» و فروشنده پاسخ دهد: «من هم فقط برای خشنود کردنش دروغ گفتم!»، آنگاه هیچ معامله، دوستی یا پیمانی معنا نخواهد داشت. این همان ” فروپاشی خاموش جامعه” است که امام (ع) از آن هشدار میدهند. یا اینکه مانند دوران زبیر، شاهد توجیههای عجیب برای پیمانشکنی هستیم. زبیر ادعا کرد: با دست بیعت کردم، اما قلبم همراه نبود!
اما حضرت علی (ع) در پاسخ، حکمتی جاودانه بیان کردند:اگر ادعایی داری، دلیل بیاور؛ وگرنه به بیعت خود بازگرد و وفا کن! این سخن، نه فقط خطاب به زبیر، بلکه پیامی به همهی ماست؛ نمیتوان هر بار از زیر تعهدات شانه خالی کنیم، یا با بهانههایی مثل «شعار بود، قصد عمل نداشتم!» یا «قول دادم، اما جدی نبودم!» از مسئولیت فرار کنیم. یا در تبلیغات انتخاباتی، مصاحبه های مدیریتی وعده بدیم و پس از نشستن در جایگاه مسئولیت ” تعهداتمان را فراموش کنیم.
نقص دینی:
وفا به عهد، تنها یک توصیه اخلاقی نیست؛ بلکه ستون دین است. امام صادق (ع) فرمودند:
” لا دِينَ لِمَن لا عَهدَ له؛ کسی که پایبند عهد و پیمان نیست، دین ندارد.”
این حدیث، پیمانشکنی را نه یک خطای کوچک، بلکه نقصی در ماهیت دینداری میداند. پیامبر اکرم (ص) نیز با تأکید بر این اصل فرمودند:هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید به وعدهاش وفا کند.
شاخص زبیر:
زبیر با ادعای «بیعت ظاهری» و نقض بیعت، سنگ بنای فتنه جمل را گذاشت. و در تاریخ انقلاب اسلامی هم از شخصیت های زبیر صفت هم بوده وخواهد بود که فتنه های سیاسی و اجتماعی را در جامعه بنا نهاده و دنبال فتنه های جدید هستند. اما شناخت حق و حقیقت و رسیدن به ساحل نجات بخش در این فتنه ها فقط با شاخص وراهبری ولایت امکان پذیر خواهد بود.
☑️در مباحث سیاسی و بین المللی هم نقص تعهدات به ویژه عهد شکنی های استکبار به وفور دیده شده است که همه آنها درس عبرتی است که اگر مسئولین و مردم با بصیرت متوجه این امر بشوند از خسارت و سقوط در امان خواهند بود قطعا تکرار بدعهدی های آمریکا در معاهدات بین المللی از جمله خروج یکجانبه از توافق برجام ، قلدری علنی آنان و سکوت مجامع بین المللی ،آغازی بر فروپاشی نظم جهانی است. و تنها راه بقای جامعه و چراغ روشنای آینده جهان ، متعهد بودن به عهد و پیمان ها درسطوح مختلف است وبه تعبیری وفاداری، چراغی است که تاریکی بیاعتمادی را میزداید و فردایی روشن میآفریند.
در روایتی حضرت مهدی(عج) فرمودند:
«اگر شیعیان ما -که خداوند آنها را در راه پیروی از خود موفّقشان دارد-، دلهایشان در وفا به پیمانى که با ما دارند، یکپارچه بود، از فیض ملاقات ما محروم نشده و سعادت دیدار با معرفتشان با ما زودتر فراهم میشد، این دیدار به تأخیر نمیافتد، مگر برای اخبار ناخوشآیندى که از آنان به ما میرسد…».
………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
نگاهی کوتاه به سیر زندگی زبیر:
زبیر بن عوام، یکی از ستونهای اولیه اسلام
زبیر بن عوام، فرزند سفیه دختر عبدالمطلب و پسرعمه حضرت محمد (ص) و امام علی (ع)، از شخصیتهای برجسته صدر اسلام بود. او در آغاز ظهور اسلام به سرعت به دین حق پیوست و در طول زندگی پیامبر (ص)، به عنوان یکی از یاران وفادار و باسابقه ایشان شناخته میشد.
نقش پررنگ زبیر در دوران حیات پیامبر (ص)
زبیر در جنگهای سرنوشتساز اسلامی مانند بدر، احد و خندق، در صف مدافعان شجاع دین الهی ایستاد و با دشمنان اسلام به شجاعت مبارزه کرد. او نه تنها یک نظامی رشید و دلاور بود، بلکه فرماندهی چندین گروه نظامی را نیز بر عهده داشت. زبیر در کنار صحابهبارزی چون ابوذر، مقداد و سلمان فارسی، از افراد مؤثر در لشکر اسلام به شمار میآمد. مجاهدتهای او در رکاب پیامبر (ص) به حدی مشهور بود که گفته شده: «شمشیر زبیر، بارها غم را از چهره رسول خدا برداشت.»
وضعیت زبیر پس از رحلت پیامبر (ص)
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، زبیر در ماجرای غصب خلافت، از معدود کسانی بود که در کنار امام علی (ع) ایستاد و از آن حضرت دفاع کرد. او در فتوحات اسلامی مانند جنگهای صورت گرفته در قلمرو روم نیز نقش پررنگی داشت؛ اما به نظر میرسد که خلفا به دلیل حمایت زبیر از امام علی (ع)، از سپردن مسئولیت و مناصب مهم به او خودداری کردند. در شورایی که برای تعیین خلیفه سوم تشکیل شد، زبیر مجدداً از امام علی (ع) حمایت کرد. با این حال، وقوع حوادثی در دوران خلفا و گسترش دنیاپرستی و طمع، باعث شد که زبیر نتواند از این جریانات بیتأثیر بماند و معنویت خود را که در دوران نبی (ص) داشت، حفظ نکند.
انحراف زبیر و نقش عبدالله بن زبیر
زبیر از اولین کسانی بود که با امام علی (ع) بیعت کرد، اما با مشاهده اینکه امام (ع) امتیازات بیتالمال را قطع کرده، به دنبال دنیا رفت و نتوانست زهد را تحمل کند. او در نهایت، همراه با طلحه، فتنه بزرگ جمل را به پا کرد و بنیانگذار ناکثین شد. یکی از عوامل مؤثر در انحراف زبیر، پسرش عبدالله بن زبیر بود که مادرش اسماء دختر ابوبکر بود. طبق حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین (ع)، زبیر تا قبل از اینکه پسرش عبدالله بزرگ شود، از اهل بیت بود، اما پس از آن، عبدالله عامل انحراف او شد. در جریان جنگ جمل، وقتی زبیر تحت تأثیر روشنگریهای امام علی (ع) قصد کنارهگیری کرد، عبدالله او را متهم به ترسیدن از شمشیر فرزندان ابوطالب کرد و او را فریب داد تا به میدان جنگ بازگردد.
نقش عبدالله بن زبیر در جنگ جمل
عبدالله بن زبیر در ماجرای تصرف بصره و جنایات آن شهر نقش عمدهای داشت. او به نماینده امام علی (ع) اجازه حضور در مسجد جامع نداد و مردم را به حمله به بیتالمال تحریک کرد که منجر به کشتن متولیان و غارت بیتالمال شد. آل زبیر به دلیل پرهیزکاری امام علی (ع) در تقسیم بیتالمال، نسبت به اهل بیت (ع) کینه به دل گرفتند و در دوران بعدی نیز دشمنی آنها نسبت به ائمه اطهار (ع) ادامه یافت.
پایان زندگی زبیر
زبیر در نهایت در وادی السباع به دست عمرو بن جرموز کشته شد. امام علی (ع) که از کشته شدن دوست قدیمیاش ناراحت بود، خطاب به جسد زبیر فرمود: «تو مدتی با پیامبر خدا مصاحب بودی و با او پیوند خویشاوندی داشتی، اما شیطان بر عقل تو مسلط شد و کار تو به اینجا انجامید.»
روایات متفاوت درباره جایگاه زبیر
روایات در مورد جایگاه زبیر پس از دیدار و گفتگو با امام علی (ع) متفاوت است. بعضی بر این باورند که زبیر از همان دم که امام (ع) او را نصیحت کرد و از جنگیدن منع نمود، دست از میدان کشید. امام (ع) به او یادآوری کرده بود که آیا به خاطر داری که پیامبر (ص) فرمودند: «ای زبیر، تو با علی خواهی جنگید و ظالم خواهی بود؟» زبیر پاسخ داد: «اگر به خاطرم بود، نمیآمدم.»
عدهای دیگر بر این باورند که پس از این گفتگو، زبیر از جنگیدن با امام دچار تردید شد، اما عایشه و عبدالله بن زبیر به او گفتند: «از شمشیر فرزندان ابوطالب و علی ترسیدی؟» عبدالله بن زبیر با حرکاتی مصمم، زبیر را تحریک کرد تا سوگند و عهد خود را زیر پا گذارد و به میدان جنگ بازگردد. زبیر سه بار به سپاه امام حمله کرد و هر بار به توصیه امام، سپاه راه را باز کرد. در نهایت، زبیر توبه کرد و از صحنه نبرد خارج شد، اما عمرو بن جرموز در وادی السباع او را غافلگیر کرد و کشت.
نتیجهگیری
رابطه زبیر با امام علی (ع) دارای فراز و نشیبهای زیادی بود. وی از مدافعان امام (ع) در سقیفه بود و در شورای شش نفره به امام رای داد. پس از قتل عثمان، زبیر با طلحه، بیعت مهاجران را تضمین کرد، اما دیری نپایید که از نظر خود برگشت و به مخالفت با خلافت امام برخاست. نقش زبیر در جنگ جمل به عنوان یکی از اضلاع مثلث این فتنه، بسیار مؤثر بود. امام علی (ع) از کشته شدن زبیر ناراحت بود و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام فرمود: «این شمشیر بارها غم را از چهره رسول خدا برداشت.»
