مبغوض ترین (۲۶مین مروارید نهج البلاغه)
خطبه هفدهم نهجالبلاغه، چون دریایی از حکمت، حقیقت و هوشیاری معنوی است که تنها منبعی اخلاقی و دینی نیست، بلکه چون منشور الهی، در عصر ما نیز چراغ راهی روشن برای شناسایی فسادها و انحرافات در نظام قضایی و حکومتی است.
این خطبه، صدای بلند و متعال حضرت علی (علیهالسلام) است؛ صدایی که از قلب تاریخ و روح عدالت، خبر میدهد. او در اینجا، صفات و حال کسانی را برجسته میکند که بدون شایستگی و بصیرت لازم، جایگاههای مسئولیت و حکمرانی و قضاوت را تصاحب کردهاند و با غفلت و ستم، مردم را در تاریکیهای گمراهی فرو میبرند.
حضرت علی (علیهالسلام)، در این خطبه، بشریت را به دو دسته تقسیم میکند:
کسانی که با وجود شعور و آگاهی، از راه حق منحرف شده و دین خدا را دگرگون کردهاند.
و کسانی که با سادگی و ناآگاهی، در اثر فریب چنین افرادی، گمراه شدهاند.
اما اولین و مبغوضترین آنان، کسی است که خداوند او را به حال خود واگذاشته است. درباره این شخص به عنوان “مروارید درخشان” میفرمایند:
” إِنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ رَجُلَانِ: رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ … ؛
مبغوضترین بندههای خدا، دو نفرند: یکی کسی که خداوند او را به حال خود واگذاشته است.“
این واگذاری انسان به خود ، در واقع یک نوع عذاب نامرئی است. زیرا هدایت، از لطف و رحمت ذات الهی نشأت میگیرد و هر کس از آن محروم شود، گویی از نعمت بزرگی برکنار شده است. این فرد، چون هیچ راهنمایی از جانب خدا ندارد، یا به کسی میپیوندد که خود در تاریکی است، یا به فکر و رأی ناپایدار خود اعتماد میکند. در نتیجه، گمراهی سرنوشت او خواهد بود.
همه موجودات، حتی نفس بشر، به ذات خداوند وابستهاند. اگر یک لحظه این ارتباط قطع شود، تمامیت وجودی فرد فراموشی میشود. این وابستگی، روح توکّل را در قلب انسان زنده میکند، توکّلی که میگوید ؛ با تمام توان عمل کن، ولی بدان که سرچشمه هر نعمت، هر برکت و هر توفیقی، ذات پاک و قدوس خداوند است.اما وقتی انسان، گرفتار غرور، خودخواهی و تعصب شود، از این حقیقت دور میشود و خود را مستقل از خدا میپندارد. در همان لحظه، ارتباطش با خدا قطع میشود و دنیایش وارونه میگردد. این بیداری از خدا، همان واگذار شدن به نفس است. و این، ریشه تمام گمراهیها، بدبختیها و انحرافات است.

☑️ دعای پیامبر اکرم :
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و اهل بیت (علیهمالسلام)، در مناجات و راز و نیاز با خدا، این دعا را از دهان میریختند:
” اللَّهُمَّ لا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدًا؛
خدایا! مرا به اندازه یک چشم به هم زدن نیز به خودم واگذار نکن.”
ام سلمه (رضواناللهعلیها)، شبی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را در حال دعا و گریان دید و پرسید: چرا چنین دعایی میخوانی؟ فرمود: «از این میترسم که خدا یونس (علیهالسلام) را به خودش واگذارد، آن همه بلا به سرش آید.»
ابن ابی یعفور میگوید: امام صادق (علیهالسلام) را دیدم که اشکهایش جاری بود و دستانش را به سوی آسمان بلند کرده بود و میفرمود:
” رَبَّ لا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدًا، لا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ لا أَكْثَرَ ؛
خدایا! مرا به اندازه یک چشم به هم زدن، نه کمتر و نه بیشتر از آن، به خودم واگذار نکن.”
سپس فرمود: خداوند یونس (علیهالسلام) را به مدتی کوتاهتر از یک چشم به هم زدن به خودش واگذاشت، و چنان گناهی به سرش آمد.
عرض کردم: آیا به گناه کفر رسید؟ فرمود: نه، اما اگر کسی در چنین حالتی بمیرد و توبه نکند، هلاک خواهد شد.آری، راه به سختی باریک است. یک لحظه غفلت، یک حرکت بیتفکر، میتواند عمری را در تاریکی گمراهی فرو ببرد.
☑️ شکم ، سکوی معراج :
حضرت یونس (علیهالسلام) وقتی در شکم ماهی گرفتار شد، اما در آن تاریکی، ذکر خدا را زمزمه کرد:
” لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ؛
(خداوندا!) جز تو معبودى نيست، تو پاك و منزهى (و) همانا من از ستمكاران بودم . “
و شکم ماهی برایش سکوی معراجی شد. خداوند، رؤوفترین رؤوفان، او را نجات داد.خداوند، خالق ما است، و از همه به ما دلسوزتر و مهربانتر است. او همواره ناظر و بصیر است.خدا رها کرده؟ : اما وقتی میگوییم: «خدا فلانی را رها کرده»، یا «بندهاش را به خودش واگذاشته»، منظور چیست؟این یک مفهوم قرآنی است:
” نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ ؛خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنها را فراموش کرد، آنان را [از لطف و رحمت خود] محروم کرد؛.”
از امام رضا (علیهالسلام) پرسیدند: چطور خدا میتواند فراموش کند؟
فرمود: خدا سهو و نسیان ندارد، اما منظور این است که چون در دنیا از خدا غفلت کردند، در روز قیامت نیز از نعمتهایشان محروم خواهند ماند.
☑️ ثمرات شوم واگذاری به خود:
حضرت علی (علیهالسلام)، در ادامه خطبه خود، به هشت ثمره عمده این واگذاری اشاره میکند که در واقع چرخهای از انحراف و گمراهی است.
۱. «فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ»
اولین ثمره، دوری از راه حق است.
«قصد السبیل»، راهی میانه و معتدل است که انسان را به سوی خدا میبرد.
اما کسی که از خدا محروم شده، دیگر نمیتواند این راه را تشخیص دهد، زیرا قلبش از نور الهی خالی شده است.
۲. «مَشْغُوفٌ بِكَلامِ بِدْعَة»
دومین نتیجه، شغف بیحد به بدعت است. علاقه بی حد که غلاف قلب به بدعتها داده است
این افراد به حدی از شغف( علاقه بی حد)میرسند که بدعت را جایگزین دین میکنند و آن را منبعی برای دعوت دیگران میدانند. بدعت، نه تنها شامل افزودن یا کاستن از دین است، بلکه هر تغییری در دین بدون دلیل و سند قرآنی و نبوی محسوب میشود. این نوع اقدام، نه تنها فرد را از هدایت دور میکند، بلکه دین الهی را به ابزاری برای دستیابی به مقاصد شخصی تبدیل میکند.
۳. «وَ دُعاءِ ضَلالَة»
سومین نتیجه، دعوت به گمراهی است.
این افراد نه تنها خود گمراهند، بلکه با زبانی زیبا و ظاهری دینی، دیگران را نیز در مسیر باطل میکشانند. قرآن مجید میگوید:> «وَ مَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ» یعنی: دعاوی کافران، هیچگاه جز در گمراهی نیست.
۴. «فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ»
چهارمین ثمره، فتنهگری است.
این افراد، فتنههایی ایجاد میکنند که گاه بسیار زیبا و جذاب به نظر میرسند، اما در باطن، سمومی کشنده دارند. آنها، به ظاهر سخنان پیامبر را میخوانند، اما قدرت تحلیل و درک عمیقی ندارند. امام (علیهالسلام) میفرمایند:«يَذْرُو الرِّوَايَاتِ ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمَ» یعنی: چون تندبادی میوزد، روایات را بیهدف به هر سو میپراکند، بدون اینکه راه صحیح را بشناسد.
۵. «ضَالٌّ عَنْ هَدْىِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ»
پنجمین نتیجه، انحراف از راه پیشینیان است.
راهنماییهای پیامبران و اولیای خدا، از قبل روشن شده بود، اما این افراد، دل به باطل داده و از راه حق سر باز زدهاند.
این، نه غلط دیگران است، بلکه اختیار و انتخاب خودشان بوده که آنها را از هدایت دور کرده است.
۶. «مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدى بِهِ فِی حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفاتِهِ»
ششمین ثمره، گمراهی دیگران است.
این افراد، نه تنها خودشان گمراهند، بلکه گمراهیشان بعد از مرگشان نیز ادامه دارد و تا هزاران سال، فتنه و گمراهیشان ادامه دارد. در حدیث نبوی آمده:«هر کس سنت بدی را پایهگذاری کند و دیگران نیز به آن عمل کنند، وزر گناهان همه را تا روز قیامت خواهد داشت.»
۷. «حَمَّالُ خَطَايا غَيْرِهِ»
هفتمین نتیجه، حمل گناهان دیگران است.
این افراد، نه تنها گناهان خود را به دوش میکشند، بلکه گناهان کسانی را که گمراه کردهاند نیز تحمل میکنند. قرآن مجید میفرماید:” لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ؛ آنها در روز قیامت، گناهان خود را به طور کامل بر دوش خواهند کشید و هم گناهان کسانی را که گمراه کردهاند.
۸. «رَهْنٌ بِخَطيئَتِه »
هشتمین و آخرین ثمره، گروگانی از خطا و گناه خود است.
این افراد، در گرو گناهان خود گرفتارند و تا زمانی که توبهای نکنند، نمیتوانند رها شوند. امام (علیهالسلام) میفرمایند:«کُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» یعنی: هر کس در گرو اعمال خود است.
___________________
✍️ادامه مبحث خطبه هفدهم نهج البلاغه در بخش بعدی مرواریدی از نهج البلاغه بیان خواهد شد.
