شهادتي در سجود

 

می گفت « دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم » یکی از دوستانش می گفت : در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و و قت نماز گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت . جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو ا فتاد .

دیدم گلو له ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت . صورتش را که دیدم زا نوهایم سست شد به زمین نشستم . با خودم گفتم : «این که یوسف شریف ا ست».

یوسف شریف در دومین ماه بهار سال 1342 در روستا ی درب مزار از توابع شهرستان جیرفت به دنیا آمد . پدرش کشاورز ی متدین بود که با سخت کوشی خود زندگی کوچکش را اداره می کرد.

یوسف در دامان پاک مادر سیده اش رشد کرد . علاقه اش به انجام فرائض دینی در میان خانواده و دوستانش از او چهره ای متفاوت از همسن و سالانش ساخته بود . نوجوانی اش با خیزش مردم علیه حکومت پهلوی مصادف بود . تلاش یوسف در روزهای انقلاب بیش از توان تحمل یک جوان عادی بود . بعد از پیروزی انقلاب او برای حفظ دستاوردهای این هدیه الهی روز و شب نمی شناخت

جنگ عراق علیه ایران فصل تازه ای در زندگی این جوان متدین گشود . یوسف رو به جبهه های جنگ نهاد  جبهه ا ی که دنیای کفر در برابر این ملت گسترده بود اخلاق نیکو ، شجاعت و مدیریت اوخیلی زود در جبهه های مختلف خود را نشان داد و از او چهره ای ساخت که نمایانگر سیمای حقیقی یک رزمنده اسلام است . یوسف شریف در عملیات والفجر 8 با گلوله ای که پر از آتش کینه دشمن براین سینه الهی بود بر خاک سجده کرد تا به آسمان برسد.        

لازم نبود که فریاد بزند : بچه ها ، نماز به جماعت بخوا نید یا در نماز اخلاص داشته باشید . وقتی نیروها می دیدند این بزرگوار با آن اخلاص غیر قابل توصیف سر به سجده می گذارد و در رکوع می گوید « انا لله و انا الیه راجعون » با شوق و رغبت عجیبی برای مخلص شدن تلاش می کردند چون می دانستند کلام بنده ای را می شنوند که ذره ای به دنیا وابسته نیست می گفت : بسیجی بودن و بسیجی شهید شدن ، آدم را به هدف نهایی نزدیک می کند . اگر چه ما همگی لباس تکلیف به تن داریم  . اما وقتی من متعهد بشوم که نظامی باشم ، احساس می کنم نمی توانم به شکلی که دلم می خواهد فعالیت کنم ، بسیجی آزاد است ….. و هر وقت بخواهد ، می تواند باشد یا نباشد … و همه بسیجی های ما خواستند که باشندبعد از دیپلم در دانشگاه پذیرفته شد . اما به علاقه اش پشت پا زد و تکلیف را پرسید . دلش می خواست به دانشگاه برود و

تحصیل کند اما می گفت « الآن صلاح نیست که این جذابیتها را درذهنم پرورش بدهم » از همه این ها دور شد تا به خدا نزدیک شود.

“یوسف شریف در کنکور دانشگاه پذیرفته شده بود و مادرش هم خیلی دوست داشت که او به دانشگاه برود. یوسف گفت: باید با حاج قاسم سلیمانی صحبت کنم و کسب تکلیف کنم.یک روز من و حاج قاسم و حاج عبدالله به خیبر میرفتیم. من با حاج قاسم صحبت کردم و گفتم وضعیت یوسف این طور است، آیا صلاح می دانید که ایشان به دانشگاه بروند.کار اوهم در جبهه کاری است که با رفتن یوسف، ما لطمه ای نمی بینیم.

حاج قاسم گفت: ما روی کارهای این شخص حساب نمی کنیم، ما روی بعد معنوی ایشان حساب می کنیم، معنویت یوسف برای لشگر پیروزی می آورد.این صحبت حاج قاسم بود که می گفت: بعد معنوی اشخاص بیش از توان فردی و تخصصی آنها برایمان اهمیت دارد.یوسف شریف کسی بود که با شروع دعای کمیل به سجده می رفت و ساعتی بعد از دعا نیز هنوز در سجده بود.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه