جهل آراسته (۲۸مین مروارید نهج البلاغه)
در ادامه خطبه هفدهم نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) با زبانی قاطع و عمیق، از جهل آراسته و خطر عالمنماها سخن میگویند؛ افرادی که با وجود چهرهای دانایانه، در واقع جاهلند و از نظر الهی مبغوضترین موجودات هستند. آنان نه تنها خود گمراه میشوند، بلکه جامعه را نیز به فساد و بدبختی میکشانند.
داناییشان توخالی است، مثل سرابی که ذهن را فریب میدهد و راه حق را پنهان میکند. مدعیاند که حق را تشخیص میدهند و بر سرنوشت مردم حکم میکنند، حال آنکه سرمایهشان فقط «افکار بیارزش» و «روایات و شنیده های بیپایه» است.
وقتی میگویند «من حق را میشناسم»، خونهای ریختهشده و گرفتاریهای مردم و میراثهای غصبشده، از داوریهای ظالمانه و نابخردانهشان فریاد میزنند.
همانطور که پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
” مَن عَمِلَ عَلى غَيرِ عِلمٍ كانَ ما يُفسِدُ أكثَرَ مِمّا يُصلِحُ
کسی که بدون دانایی عمل کند، خرابیهایش بیشتر از اصلاحهایش خواهد بود.”
مثل بعضی از دولتمردانی که بدون آشنایی کافی با اقتصاد ، فرهنگ ومدیریت منابع، تصمیماتی میگیرند که باعث فشار مضاعف بر مردم میشود، یا مسئولان فرهنگی که بدون درک از فرهنگ غنی اسلامی ایرانی و روح و روان جوانان، سیاستهایی وضع میکنند که جایگاه اخلاقی جامعه را تضعیف میکند. اینها همچون عالمنماهای قدیم، با دانایی توخالی وجهل آراسته و با غرور بیجا، دست به امری میزنند که فقط خرابی به بار میآورد.

۱. بَكَّرَ فَاسْتَكْثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ
صبح که از خواب بیدار میشود، تنها کاری که دارد، انباشتن چیزهایی است که کماش بهتر از زیادش است.
این میتواند اشاره به داراییهای مادی باشد؛ زیرا فراوانی آن موجب غفلت، تکبر، و فراموشی حقیقت میشود. یا اینکه به پرداختن به شاخ و برگهای علم بدون توجه به بنیانهای آن اشاره دارد ، علمی که جان را نجات نمیدهد و تنها ذهن را مشغول میکند و هیچ فایده ای ندارد .
اما این گونه افراد نه تنها در گذشته، بلکه در زمان ما نیز فراوانند! کسانی که با جهل و تکبر بر مسند مدیریت و قضاوت نشستهاند و گویی خود را شایستهترین انسان برای تصمیمگیری برای دیگران میدانند!
مثل مدیرانی که به جای تمرکز روی رشد و اصلاح نظام اقتصادی ، فرهنگی و آموزشی، تنها به جمعآوری عنوانها و مقامها میپردازند و در نهایت از مضمون اصلی مسئولیت دور میشوند، یا سیاستمدارانی که با حزب گرایی وتجمیع قدرت و فراموشی مسئولیت اصلی خود ، تنها به دنبال تقویت موقعیت شخصی و اقتصادی خود و اطرافیان خود هستند، نه خدمت به مردم.
اینها اگر حق و عدالت دوست داشته باشند، باید همراه مجرمان در قعر زندانها بنشینند!
۲. حَتَّى إِذَا اِرْتَوَى مِنْ مَاءٍ آجِنٍ وَ اِكْتَثَرَ مِنْ غَيْرِ طَائِلٍ
تا جایی پیش میرود که از آب تعفنیافته سیراب میشود و ذهنش را با افکار ناپاک پر میکند.
او در مسیری غلط حرکت میکند، تا اینکه از آلودگیها و خیالهای توخالی سیر میشود، سپس مدعی میشود که میتواند حقایقی را که بر دیگران پوشیده است روشن کند!اما این مرد نادان چه میداند؟ سرمایهاش فقط اشتباهات و افکار بیفایده است. قلبش در دام دنیا و زرقوبرق آن گرفتار شده است.
چنین فردی در جایی نشسته است که شایستگان خالص خدا ترس وعاشق مردم میتوانند در آن بنشینند.
همانطور که امام (علیهالسلام) خطاب به شریح میفرمایند:
“يا شُرَيحُ ، قد جَلَستَ مَجلِسا لا يَجلِسُهُ إلاّ نَبيٌّ أو وَصيُّ نَبيٍّ أو شَقيٌّ ؛
ای شریح! جایی نشستی که تنها پیامبر(ص)، وصیاش یا شقی مینشیند.”
مثل بعضی از مسئولانی که در حوزههایی که تخصص ندارند، تصمیم میگیرند و از آب گندیده ی غرب سیراب می شوند و برای مردم تصمیم می گیرند و نتیجه ای جز خسارت نیست ، یا سیاستمدارانی که بدون داشتن دید دقیق از شرایط بینالملل، درباره دشمنی ذاتی و ماهیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی تصمیم میگیرند و در نهایت کشور را درگیر گرفتاری ها و تنشهای بزرگ میکنند.
۳. جَلَسَ بَيْنَ اَلنَّاسِ قَاضِياً ضَامِناً لِتَخْلِيصِ مَا اِلْتَبَسَ عَلَى غَيْرِهِ
بله، این شخص در میان مردم نشسته است و مدعی است که مسائلی را که بر دیگران گنگ است، روشن کند.
اما وقتی با یک مسئله مبهم روبهرو میشود، در پاسخش تنها واژههای توخالی و افکار بیمعنی از دهانش برجای میریزد و با قطعیت به آن حکم میدهد.
مثل بعضی از سلبریتی های بیسواد و سیاستمداران و مدیرانی که در گفتگوها و در فضای رسانه ای ، با دانش ناقص و تحلیلهای سطحی، درباره تصمیمات مهم کشور صحبت میکنند و اظهار نظر قطعی می کنندو مدعی میشوند که راه حلهایشان بهتر است، حال آنکه اصلاً شناخت و اطلاعات دقیقی از وقایع ندارند و از وضعیت جهانی و اتفاقات و پیشرفت ها و منابع غنی و استعدادهای ویژه جوانان کشور بی خبرندو فقط مدعی و تخریب گرند.
۴. فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَى اَلْمُبْهَمَاتِ هَيَّأَ لَهَا حَشْواً رَثًّا مِنْ رَأْيِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ
اگر مسئلهای پیچیدهای پیش آید، با افکار قدیمی و بیارزشی پاسخ میدهد و با قطعیت به آن حکم میکند.
عبارت «حشو رثّا» یعنی چیزهای بیارزش، زائد و فرسوده. گویی این فرد نه خلاقیت دارد، نه دلیل محکمی برای قضاوت. سرمایهاش فقط این است که با افکاری بیثبات و بیبنیاد تصمیم میگیرد. واضح است که چنین روشی هرگز به یقین نخواهد رسید.حدیثی از پیامبر اکرم (ص)میخوانیم:
” مَن أفتَى الناسَ و هُو لا يَعلَمُ الناسِخَ مِن المَنسوخِ، و المُحكَمَ مِن المُتَشابِهِ، فقد هَلَكَ و أهلَكَ؛ کسی که بدون دانش کافی فتوا دهد، درحالیکه نه ناسخ را از منسوخ بشناسد و نه محکم را از متشابه، هلاک خود و دیگران است.”
مثل کارشناس نماهای پزشکی، حقوقی، مشاوره و انگیزشی یا دینی در رسانهها وفضای مجازی که بدون آشنایی کامل با موضوع، راهکار و روش و نسخه و فتوا یا نظر قطعی میدهند، در حالی که این تصمیمات میتوانند زندگیهای انسانها را دچار مشکل کنند. یا مثلاً مدیرانی که بدون مشورت با متخصصان، برنامههایی برای نیازهای مردم وضع میکنند که در نهایت به فقر و گرفتاری منجر میشود.
۵. فَهُوَ مِنْ لَبْسِ اَلشُّبُهَاتِ فِي مِثْلِ نَسْجِ اَلْعَنْكَبُوتِ
او در میان شبهات، مانند عنکبوتی است که تارهایش را به دور خود میبافد.
تارهایی شکننده و بیپایه که حتی سنگینی گرد و غبار را نیز تحمل نمیکنند. امام (ع) این افراد را با عنکبوت مقایسه میکند: خانهای که از تار است، و دامی که فقط حشرات کوچک را میگیرد. او هم تنها فریب دیگران میدهد، نه اینکه دانایی داشته باشد، نه اینکه قدرت تشخیص درستی داشته باشد.
مثل برخی از رسانهها و فضای مجازی که با انتشار اخبار و مطالب نادرست و گمراهکننده، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهند، در حالی که اساس این اخبار هیچ اعتباری ندارد. این نوع اطلاعرسانی شبیه به دام عنکبوت است که نه تنها حقیقت را به دست نمی آید بلکه حقیقت ذبح می شود .
۶. لاَ يَدْرِي أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ
او نمیداند آیا درست عمل کرده یا خطا کرده است.
این شخص با وجود چهرهای قاطع و قاطعالقول، درونش پر از شک و تردید است. گویی تیری را در تاریکی پرتاب میکند و منتظر است شاید به هدف بخورد.مثل برخی از مسئولان که بدون علم و آزمایش و بررسی، روشهای جدیدی را در موضوعات مختلف کشور اجرا میکنند، در حالی که خودشان هم نمیدانند آیا نتیجه مطلوبی به دست خواهد آمد یا خیر. تنها چیزی که میدانند، این است که “تصمیم گرفتهاند”.
۷. فَإِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ يَكُونَ قَدْ أَخْطَأَ
اگر درست حکم کرده باشد، میترسد که شاید خطا کرده باشد.
این است سرنوشت همه کسانی که در امری مهم وارد میشوند که از صلاحیتشان فراتر است. همواره در تردید به سر میبرند. حتی اگر گاهی به حق برسند، چون به آن ایمان ندارند، متزلزل میمانند.مثل برخی از محققانی که بدون تحقیق کافی، نظریههایی را درباره فرهنگ یا رفتار جامعه منتشر میکنند و بعد از مدتی خودشان هم نسبت به نتایج شان شک میکنند، چون مبانی علمی آنها ضعیف بوده است.
۸. وَ إِنْ أَخْطَأَ رَجَا أَنْ يَكُونَ قَدْ أَصَابَ
و اگر خطا کند، امیدوار است که شاید درست عمل کرده باشد.
این است بدبختی بزرگ، اگر تصادفاً به حق برسد، چون یقینی نسبت به آن ندارد، همواره در تردید است. و اگر خطا کند، چون خطا را نمیشناسد، راه بازگشت برایش بسته است.
مثل سیاستمدارانی که با وجود اشتباهات فاحش در مدیریت، هنوز معتقدند که “راه درست” را انتخاب کردهاند و با پررویی تمام اقدام به حمله از منتقدان میکنند، در حالی که جامعه به خوبی متوجه شده است که این تصمیمات باعث فشار مضاعف اقتصادی و افول فرهنگی در دوره مدیرت او شده است.
۹. جَاهِلٌ خَبَّاطُ جَهَالاَتٍ
او نادانی است که در تاریکیهای جهالت گم شده است. جهالتی که فقط جهل نیست، بلکه جهلی است که خود را از آن نمیشناسد.مثل برخی از منتقدان فرهنگی که بدون آشنایی با معیارهای هنری، تنها با توجه به هویت فردی یا سیاسی هنرمند، کارهای هنری را تحسین یا تقبیح میکنند و نمیدانند که این رفتار، تنها باعث تضعیف محتوا و رشد بیهدف فرهنگ میشود.
۱۰. عَاشٍ رَكَّابُ عَشَوَاتٍ
او نابینایی است که در ظلمتهای پرخطر خود را جستجو میکند.
این شخص نمیتواند چیزها را به درستی ببیند. اگر بدون دانش حرکت کند، گاه در چاه میافتد، گاه در آتش.مثل مسئولانی که در بحرانهای اقتصادی بدون داشتن نقشههای بلندمدت، تصمیماتی احساسی میگیرند که گاه به تشدید فقر و بیکاری منجر میشود، در حالی که جامعه هر روز فشار بیشتری را احساس میکند.
۱۱. لَمْ يَعَضَّ عَلىَ اَلْعِلْمِ بِضِرْسٍ قَاطِعٍ
هرگز نسبت به چیزی یقین نداشته است. ضرس در اینجا به دندان عقل اشاره دارد، که هنگام رسیدن به کمال بیرون میآید.
این جاهل نه یقین دارد، نه دندان عقلش را دیده است.مثل برخی از محققان و مترجمان که بدون داشتن آشنایی کافی با زبان و مضمون، آثار فلسفی یا دینی را ترجمه یا تحلیل میکنند و در نهایت باعث سوءتفاهمهای جدی در درک مفاهیم عمیق میشوند.
۱۲. يَذْرُو اَلرِّوَايَاتِ ذَرْوَ اَلرِّيحِ اَلْهَشِيمَ
روایات را همانند بادی که گیاهان خشکیده را پراکنده میکند، در هم میریزد. او نه روش روایتها را میشناسد، نه راه جمع بین آنها، نه روایات محکم را از متشابه تشخیص میدهد.
مثل برخی از افرادی که در فضای مجازی و یا سخنوران و مدرسینی که بدون تسلط به منابع اصیل دینی و روشهای تفسیری، درباره احکام و آیات و احادیث صحبت میکنند و این اطلاعات اشتباه، گاه به شکل خرافات و فتنههای مذهبی در جامعه ظاهر میشود.
۱۳ . لاَ مَلِيٌّ وَ اَللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَيْهِ وَ لاَ أَهْلٌ لِمَا قُرِّظَ بِهِ
قسم به خدا که نمیتواند دریافتهای خود را بیان کند و نه شایسته مدحی است که دربارهاش گفته شده است.
این افراد چنین موضعی را نه به خاطر علم، بلکه به خاطر قدرت و منفعت اشغال کردهاند.
مثل برخی از مقامهای رسمی که تنها با پشتیبانی گروههای قدرتمند، به موقعیتهای بالایی میرسند، در حالی که سابقه و توانمندی لازم برای انجام وظیفه را ندارند. این افراد با وجود مدحهای بیجا، در عمل نمیتوانند چیزی به جامعه اضافه کنند.
۱۴ . لاَ يَحْسَبُ اَلْعِلْمَ فِي شَيْءٍ مِمَّا أَنْكَرَهُ وَ لاَ يَرَى أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مَذْهَباً لِغَيْرِهِ
چیزی را که نمیداند به حساب علم نمیگذارد و نمیداند که وراء آن چیزهای دیگری هم وجود دارد.
این است لوازم کوتهفکری. او فکر میکند همه چیز را میداند و ماورای آن را منکر است.
مثل برخی از مسئولان دولتی و مدیران آموزشی که فکر میکنند روشهای قدیمی در مدیریت و روش های آموزش پیشین، بهترین گزینه هستند و از دنیای جدید و روشهای نوین مدیریتی و آموزشی غفلت میکنند، در حالی که جهان دیگری از آنها گذشته است.
۱۵. وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اِكْتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ
اگر چیزی بر او مبهم شود، از روی نادانی آن را پنهان میکند، چون از جهل خود آگاه است.
این است تفاوت بزرگی میان عالم و جاهل؛ عالم وقتی چیزی را نمیداند، آن را سوال میکند، ولی جاهل آن را میپوشاند.
مثل برخی از مدیران و محققانی که وقتی در تجربیات و تحقیقاتشان به یافتههایی میرسند که با عملکرد و نظریههای قبلیشان تناقض دارد، آن را کتمان میکنند، نه به خاطر اینکه اشتباه است، بلکه به خاطر اینکه میترسند اشتباهشان وخساراتشان لو برود.
۱۶ . تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ اَلدِّمَاءُ وَ تَعَجُّ مِنْهُ اَلْمَوَارِيثُ
خونها از داوری ظالمانهاش فریاد میکشند و میراثها از قضاوت او صیحه میزنند.
این است تصویر تکاندهنده. خونهایی که بهناحق ریخته شده و اموالی که بربادرفتهاند، گویی زبان گرفتهاند و فریاد میزنند. اما این جاهل مغرور، در حالی که خود را دانا میداند، هیچچیز نمیشنود.
مثل برخی از تصمیمات مسئولان اقتصادی و فرهنگی کشور و یا حکم قضایی یا اداری بعضی ها که بدون بررسی دقیق، منجر به از دست دادن سرمایه و عمر مردم شدند و یا حقوق افراد پایمال شده است ، اما این افراد هنوز معتقدند که ” تصمیم ، اقدام وقضاوت درستی” انجام دادهاند اما مردم متوجه شده اند چه خسارتی به بار آورده اند.
