اختلاف حقیقت (۳۰مین مروارید نهج البلاغه)
گاهی یک مسئله حقوقی یا شرعی به دست یک قاضی یا عالم دینی میرسد. او با توجه به دیدگاه شخصی خود تصمیم میگیرد و فتوایی صادر میکند. پس از آن، همان مسئله با جزئیات کامل و دقیق به دست مجتهد یا قاضی دیگری میرود، و او درست برعکس قاضی قبلی حکم میدهد و فتوایی متضاد میدهد.
در نهایت، تمام این قضات و علمایی که دربارهٔ یک موضوع واحد، نظراتی متفاوت و گاه متضاد ابراز کردهاند، نزد پیشوای مشترک خود میروند ،کسی که آنها را به عنوان قاضی یا مجتهد منصوب کرده است و از او تأیید و تصویب نظرشان را میخواهند. این عالم بزرگ، همه آراء را صحیح و تمام فتوایها را مطابق با حق میشناسد؛ در حالی که خداوند آنها یکی است، پیامبرشان یکی است و کتاب الهیشان (قرآن) نیز تنها یکی است!
☑️ چرا اینگونه اختلاف؟
با وجود اینکه منبع اصلی دین اسلام ؛قرآن و سنت پیامبر اسلام (ص) یکی است، چرا دربارهٔ یک مسئله واحد، نظراتی کاملاً متفاوت دارند؟ حتی گاهی «قاضی القضاة» همه آراء را صحیح میشمارد!
سؤال بنیادین این است:
چرا با وجود یک منبع الهی واحد، حکمها و تصمیمات آنان بهطور کامل متفاوت است؟
۱. آیا خداوند امر به اختلاف کرده است؟
خیر! خداوند عالم، حکیم و عادل است و هرگز امر به گمراهی و بیثباتی نکرده است.
۲. آیا قضات از نهی خدا سرپیچی کردهاند؟
اگر چنین باشد، اشتباههایشان قابل توجیه نیست و پذیرش همه آراء توسط پیشوایان نیز بیجا خواهد بود.
حضرت علی (علیهالسلام)، در خطبه هجدهم نهجالبلاغه، یکی از عمیقترین مباحث را در قالب سؤالاتی مطرح میکند که ما هم در بالا به آن اشاره کردیم.
در ادامه، امام علیهالسلام یک نکته بنیادین را برجسته میکنند و میفرمایند:
“أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ (صلی الله علیه وآله) عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ؟
آیا خداوند سبحان دینی کامل نازل کرد، پس پیامبر (ص) در ابلاغ آن کوتاهی کرد؟“
بدیهی است که هیچ مؤمنی نمیتواند پذیرفته باشد که پیامبر اسلام (ص) در امر ابلاغ وحی، کوتاهی و یا ناتمام گذاشته باشد. حتی کسانی که دربارهٔ عصمت پیامبر در تمام ابعاد زندگی شک دارند، لازم میدانند که در خصوص انتقال پیام الهی،رسول خدا معصوم بوده است. چرا که اگر این گونه نبود، پیامبری معنای خود را از دست میداد و رسالتی که هدف داشت، به ثمر نمیرسید.
پس از آن، امام علی (ع) دوباره به موضوع اصلی بر میگردد و با قاطعیت برجسته میکند که دین اسلام، همه چیز لازم برای زندگی بشر را فراموش نکرده و در آن هیچ کمبودی وجود ندارد. این دیدگاه، نظریهای را که بر این باور است «هرچه نصّی در آن نیست، حکمی ندارد» رد میکند. حضرت فرمودند:
” وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: «مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْءٍ وَ فِیهِ تَبْیِینٌ لِکُلِّ شَیْءٍ ؛
خداوند سبحان میفرماید: ما هیچ چیزی را در کتاب (قرآن) فراموش نکردیم، و در آن تبیان همه چیز است.”
آیات الهی ، گواه روشنی و محکمی هستند بر اینکه خداوند هرگز دینی ناقص نازل نکرده و از کسی برای تکمیل آن استمداد نکرده است، بلکه همه چیز مورد نیاز بشر در قرآن مجید آمده است.
خداوند در آیه سوم سوره مائده، سخنی روشن و قطعی بر زبان میآورد:
” الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ؛
امروز دین شما را تمام کردم، نعمت خود را بر شما کامل کردم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم. ”
این آیه معروف به نام «آیه اکمال دین» شهرت یافته است؛ و روز نزول آن، روزی عظیم و تاریخی ،روز غدیر خم بود. روزی که نبوّت پیامبر اسلام (ص) به بلندترین درجهٔ خود رسید.پیامبر اسلام که از سوی خداوند رسالتی بزرگ را به دوش کشیده بود، در ۱۸ ذیالحجه سال دهم هجری قمری، به امر خداوند متعال، خطبهای در میان جمع فراوانی از صحابه و حجاج بیتالله الحرام خواند. در آن لحظهٔ تاریخی، دست حضرت علی بن ابیطالب (ع) را برافراشت و با اعلام ولایت او، فرمود:
” مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ؛
هر که من مولا و فرمانروای اویم علی مولای او است، خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست دارد، و دشمن دار آن کس که او را دشمن دارد. “
سپس مردم از همه طبقات و اقوام، به صورت گسترده و با انسجامی کامل، به دستور پیامبر اسلام با حضرت علی (ع) بیعت کردند. این رویداد نه تنها اتمام حجت نسبت به خلق بود، بلکه نقطهای اوج بر تمامیت دین اسلام محسوب شد.
در واقع، با این اعلام، دین الهی به تمامیت رسید و شخصیتی مشخص گردید که مسئولیت حفظ و تحقق دین را پس از پیامبر به عهده میگرفت، و مأموریتی که خداوند به وی واگذار کرده بود، همان ولایت حقیقی و الهی بود.
☑️ ولایت امروز ما!
ولایت الهی، از زمان غدیر تا به امروز، سلسلهوار در دستان ائمه معصومین (علیهمالسلام) جاری مانده است. ولایت امروز ما،حضرت مهدی موعود (عج) است؛ او که تمامکننده دین ما و حامل روح ولایت حقیقی است. بنابراین، ولایت حضرت علی (ع) در زمان حاضر در وجود امام زمان (عج)تجلّی یافته است.
اگر امروز واقعاً دوستدار حضرت علی (ع) هستیم، باید دوستداشتنی و پیروِ حضرت ولیعصر (عج) باشیم. اگر معتقدیم به تمامیت دین، باید به تمامیت ولایت معتقد باشیم. و اگر به ولایت ایمان داریم، باید ایمان عمیقی به عرفان امام زمان (عج) داشته باشیم.
در حدیثی معتبر آمده است:
“مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمَامَ زَمَانِهِ، مَاتَ مَيْتَةً جَاهِلِيَّةً؛
هر کس بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناسد، مثل مرگ جاهلیت مرده است.”
پس شناخت امام زمان (عج)، امتداد عرفان حضرت علی (ع) است. و عشق به مولا، در عشق به فرزندانش و به ویژه خاتم اوصیاء، حجتالله علیهالسلام، ظهور مییابد.
در این راه، ما امروز نه تنها باید دلهایمان را به علی (ع) بسپاریم، بلکه باید قدیمیترین عهد ولایتی خود را در شهود حضور امام زمان (عج) تجدید کنیم. زیرا اسلام، بدون شناخت و پذیرش ولی زمان، هرگز کامل نخواهد بود.
☑️ بازگشت به منبع کامل :
مولا علی علیه السلام در ادامه خطبه جهت از بین رفتن این نوع اختلافات و رسیدن به حقیقت ، با دعوتی جهانشمول، تمامی مسلمانان را به بازگشت به منبع جامع و کامل، قرآن مجید و سیره و سنت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) دعوت میکند. این بازگشت، تنها راه حل جامع برای رفع اختلاف، بازیابی عدالت، و رسیدن به شناخت واقعی از دین اسلامی است. که در بخش بعدی (۳۱مین مرواریدنهج البلاغه) تقدیم خواهد شد.