نماز

آري و سرانجام چهل سال استقامت در بندگي و ثبات در عاشقي، چهل سال تنها به دنبال خودِ خدا بودن و به دنبال کشف و کرامت نگشتن، او را تنها به خود معشوق مي رساند چرا که شنيده است: أليس الله بکافٌ عبده:و مگر خدا خود براي بنده اش کافي نيست! زمر/ 36.

آيت الله نجابت به نقل از ايشان مي گويد: فقر و بي پولي و اولاد زياد همواره به من فشار مي آورد اما هنگامي که سر نماز مي ايستم خداوند تبارک و تعالي لذت عبوديت را به قسمي به بنده مي فهماند که قريب به يک ساعت نمازم طول مي کشد و پس از نماز فکر مي کنم اين لذت عبوديت در نشئه بعدي به نحوي که عبوديت و ربوبيت حفظ شود آيا نصيبمان مي شود يا نه؟! و راستي که چه زيباست اين نجواي سيدالساجدين، زين العابدين(عليه السلام) و چه درست مي آيد در مورد اين بزرگان: إلهي بک هامت القلوب الوالهه و علي معرفتک جمعت العقول المتباينه فلا تطمئن القلوب إلا بذکرک و لا تسکن النفوس إلا عند رؤياک:خدايا چه دل هاي سرگشته و قلب هاي بي تاب که شيفته و ديوانه تو شد و چه عقل ها که معرفت تو را گرد هم آورد و راه به جائي نبرد، مگر اين دل ها جز به ياد تو آرام مي شوند و مگر اين جان هاي بي قرار جز لحظه ديدار تو آرام و قرار مي گيرند؟!

آيت الله قاضي مي گويد: گاهي طلبکار به در منزل مي آيد و در خانه چيزي نيست تا بدهم. از هر طرفي در فشارم، ولي در نماز به برکت خود خدا مثل اين که نه زن دارم و نه بچه و نه قرضي؛ مشغول نماز که مي شوم آهنگ افلاک را مي شنوم. از خدا خواسته ام که اين سماع را از من برندارد. از آيت الله نجابت نقل شده که: اين تازه احوالات ايشان در اواسط راه و بدايات بوده، والا در نهايات که بسيار برتر است. و او نه تنها از دنيا و مردم آن منقطع است که از آخرت هم چشم پوشيده و به شاگردان خود نيز مي گويد: در حال نماز يا ذکر و عبادت در برابر زيباي مطلق و جمال جميل الهي هر چه ديديد و شنيديد، شما را مشغول نکند و مبادا به بهانه بهشت از بهشت آفرين غافل شويد. و شاگردي چون علامه در اين سيره توحيدي پرورش مي يابد که مي گويد: روزي من در مسجد کوفه نشسته بودم و مشغول ذکر بودم. در آن بين يک حوريه بهشتي از طرف راست من آمد و يک جام شراب بهشتي در دست داشت و براي من آورده بود و خود را به من ارائه مي نمود. همين که خواستم به او توجه کنم، ناگهان ياد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشيده و توجهي نکردم.آن حوريه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را تعارف کرد.

من نيز توجهي ننمودم و روي خود را برگرداندم و آن حوريه رنجيده شد و رفت. از مرحوم سيد هاشم رضوي نيز نقل شده است: ايشان فرزندي داشتند که خيلي مورد علاقه شان بود و با حادثه برق گرفتگي از دنيا رفت. در آن روزهاي غم انگيز به خدمتشان شرف ياب شدم تا عرض تسليتي کرده باشم. اولاً فرمودند:آن بچه تا الان نزد من بود شما که آمديد او رفت.و سپس در خلال عرض تسليت فرمودند:تمام همّ و غمّ دنيا در نزد ما تا اول الله اکبر نماز است.

مي فرمود: دو سه روز است در اين فکرم که اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانيم چه بکنيم؟! البته ايشان با آن همه توجه و عشق به نماز آنقدر مبادي آداب است که وقتي در منزل مهمان دارد براي خواندن نماز اول وقتش از او اجازه مي گيرد. وقتي به او مي گويند:تو و اينهمه اهل و عيال و خرج زياد و بي پولي؟!مي گويد: اين حال را دوست دارم. در مقابل آن غناي مطلق بايد فقيرترين باشم، وقتي پول ندارم احساس نياز بيشتري به خدا مي کنم و التفاتم به خدا بيشتر مي شود و در آن حال با خود مي انديشم آيا اين لذايذي که از نماز نصيبم مي شود، در برزخ هم نصيبم مي شود.

شبي تمام در سجده ًحسن حسن ً مي گويد و وقتي از او مي پرسند که چرا چنين مي گوييد، پاسخ مي دهد: خداوند به من فرزندي داده است که ديدم خيلي تسليم است من هم گفتم در سجده حسن حسن بگويم تا خدا به من هم مثل او سلم بدهد. تنها چيزي که مي تواند از اسرار نماز براي ديگران بگويد اين است: اگر نماز را تحفظ کرديد همه چيزتان مي ماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه