چپاول‌های رضاخان و پسرش در کلام حضرت امام(ره)

رضاخان که آمد در این اراک بوده است. یک وقتی، در شرح احوالش هست، در یک کتابی که پیش من آوردند، در این اراک بوده رضاخان و یک سربازی، یک همچو چیزی بوده. آنجا شرح حال خودش را برای اینها نقل کرده است. خودش نقل کرده است که من در اراک بودم و ماهی نمی‌دانم چقدر داشتیم و ما [داتماً] دنبال این بودیم که اول ماه بیایند این را دست ما بدهند ما زندگیمان را بکنیم. ماهی هفت تومان، چقدر، چیز کمی بوده. این در آن گفتگویش که در آن وقت با وزرای خودش صحبت می‌کرده این قصه را، گفته و این را گفته. پس رضاخان خودش گفته که ما هیچ نداشتیم. همه ما می‌دانیم که یک آدم مجهولی بود. و نه مالک بود و نه عرض می‌کنم که کاسب بود و نه تاجر بود. هیچ اینها نبود. این در این حال آمد اینجا. و بسیاری از شما شاید یادتان باشد. و اکثرتان یادتان نیست که وقتی رضاشاه آمد مازندران را می‌خواست، تمامش را برای خودش قباله کند. آن وقت به من گفتند که وقتی که بردند صورت مازندران را آنجایی که این طرف شمال را که این می‌خواست بگیرد، وقتی بردند آنجا نگاه کرد دید، بعضی جاهایش یک خطی مثلاً چطوری غیر از جاهای دیگرش. گفت اینها چیست؟ گفتند اینهاست که تا حالا نشده است. یعنی به ملک شما درنیامده. نه اینکه خریدیم از آنها. مردم را به قباله کردن الزام کردند. انداخته دور. گفت ببرید تمامش کنید. وقتی که آمد اینجا هیچ نداشت. مازندران را یا شمال را؛ هر جا که توانست این املاک را گرفت. خوب، البته بعدش دیگر نتوانستند نگه دارند. آن بعدش ایشان نتوانست نگه دارد. ایشان [محمدرضا شاه] هم وارث یک آدمی است که هیچ چیز نداشته. حقوق سلطنتی هم که به زور، بیخودی می‌برده است. برای اینکه سلطان قانونی نبوده است. من مکرراً این را اثباتش کردم. این قانونی نبوده است. آن حقوق سلطنتی هم ببینند چقدر بوده است. خرج ایشان چقدر بوده. حقوقش چقدر بوده. حساب کنند ببینند که این اموالی که الآن در خارج دارد. بلکه در بانک‌های همه جا. تقریباً در بانک‌های امریکا دارد. در سوئیس دارد. جاهای دیگر دارد. اگر طلب دارد واقعاً، خوب، به او بدهند برود. و اگر یک آدمی که هیچ نداشته و حالا اینها را دارد، خوب، ما از او می‌پرسیم از کجا آوردی. یک وقتی اینها می‌گفتند که قانون را «از کجا آورده‌ای؟» حالا به خودشان می‌گویم که شما، از کجا اینها را آورده‌اید؟ جز این است که از ملت است.

ما حرفمان یک حرفی نیست که خیلی محتاج به تأمل باشد. محتاج به بررسی باشد. یک حرف روشنی است. این آقا، آن وقتی که پدرش آمده است وضعش آن بوده به اقرار خودشان. بعد هم که خودش آمده، نه تجارت و نه کسب و نه چیزی داشته، و شده است اینطوری. و این اموالی که از این ملت برده است، ما اینها را می‌خواهیم می‌گوییم بررسی کنند. ببینند اگر از ما طلب دارد به او می‌دهیم. اگر ما از او طلب داریم به ما بدهد.[1]                                                                                                                                                                                                                        



[1]. همان، ج 11، ص 278 تا 279

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه