گفتگوی اختصاصی نشریه خبری – تحلیلی شورای عالی انقلاب فرهنگی با حجت الاسلام شرفخانی-/شماره ۷۲
“نامه شورا” نشریه خبری – تحلیلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، با وی پیرامون ظرفیت نهادهای فرهنگی و مذهبی در جذب مشارکتهای فرهنگی به گفتگو نشسته است.
* وقف و اوقاف قويترين نماد حضور مردم متدين باانگيزه ديني است، بحثي که هرچند در ظاهر جنبه اقتصادي آن به نظر ميآيد اما لايه زيرين آن فرهنگي ميباشد. حداقل خود من، مدرسهاي که در آن درس ميخواندم وقفي بود و در ايران کسي نيست که در ايران از اوقاف استفاده نکرده باشد. به عنوان آغاز بحث، بفرماييد به نظر شما علت مشارکت مردم در اين حوزه خاص فرهنگي چيست؟ همچنين در حوزهاي که متصدي آن هستيد چه برنامههايي براي تعميم اين همکاري داريد؟
ـ بسم الله الرحمن الرحيم. در رابطه با بحث مشارکت، اگر در هر جامعهاي توسعه سياسي، اجتماعي و اقتصادي بخواهد اتفاق بيافتد بايد توسعه فرهنگي هم به همراه داشته باشد و توسعه فرهنگي هم اتفاق نميافتد مگر اينکه مشارکت مردمي پررنگ باشد، چرا که حاکميت هيچ موقع بدون فرهنگ و بدون ساختار مردمي نميتواند توسعه پيدا کند. شايد برخي مواقع بعضي حکومتها بدون استفاده از ظرفيت مردمي، بتوانند برخي مباني توسعه را در جامعه نهادينه کنند اما پايدار نخواهد ماند. اگر بخواهيم توسعه فرهنگي پايدار در جامعه اتفاق بيفتد بايد مشارکت مردم وجود داشته باشد. يعني استفاده از ظرفيتها و به تعبيري منابع شخصي مردم اعم از منابع فکري و انديشهاي و بحث برنامهريزي و اجرا و منابع مادي و معنوي مردم ضرورت دارد.
ساختار ديني اسلام براساس مردمسالاري ديني در مفهوم اصيل آن به مشارکت گرفتن مردم در اداره کردن جامعه است و اداره کردن جامعه نيز بدون ساختار فرهنگي مفهومي ندارد چون بحث اول در ساختار اسلام و مباني اسلامي ما، بحث فرهنگي است. اگر بخواهيم امروز از اين ظرفيت استفاده کنيم بايد به گذشته برگرديم و ببينيم کدام يک از مباني ديني، در پيشينه ما به عنوان مباحث فرهنگي، توسعه يافته و ماندگار شده است.
شما اشاره خوبي در موضوع وقف داشتيد. ساختار وقف، ساختاري است که خداوند متعال براي رفع نياز جامعه ايجاد کرده است. بعد معنوي وقف اين است، که وقف، هديه راسخي براي بشريت است که انسان بتواند بعد از مرگش از اموال مادي خودش هم بهره بگيرد البته به شرطي که در طول زندگياش با خداوند مضاربه و معامله داشته باشد و اموالش را به خود خداوند، که مالک اصلي است، برگرداند. چون اين کار را در زماني که زنده است، انجام ميدهد، اين به عنوان يک وقف، ماندگار ميشود. تفاوت وقف با احسان و مجموعههاي خيريه ديگر اين است که در مباني خيريه ما، بحث ماندگاري مطرح نيست بلکه همان کاري است که الان انجام ميدهيد اما در مورد وقف، انسان در زمان حيات خود، خلع يد از مايملک خود ميکند و در اختيار خود خداوند متعال قرار ميدهد. نکته ديگر اين است اموال خودش را در راه رفع نياز آيندگان وقف ميکند.
اگر به ساختار وقف در نظام حاکميت اسلامي برگرديم، متوجه ميشويم که اولين وقفهايي که در جامعه اتفاق افتاده با موضوعات فرهنگي و ديني بوده است. قبل از اسلام وقفها، در عرصه معابد و بعد از آن اولين وقفهاي ما در عرصه مسجد، بعد تعليم و تربيت در مسجد و بعد از آن کم کم در عرصههاي مناسبتي مثل بحث قرآن، عزاداري، روضهخواني، تعزيهداري و بحث ترويج و تبليغ قرآني و… شکل گرفته است. البته وقف در دوران امام علي هم بوده است اما رفته رفته گسترش پيدا کرد و در عرصه اجتماعي هم آمد. بعد از مدتها در دوره صفويه بود که وقف جايگاه خود را پيدا کرد مثل وقف براي ايتام و بيسرپرستان. در آنجا هم که وقف در عرصه اجتماعي است در واقع با نگاه فرهنگي بوده است. چرا که اگر بعد فرهنگي کار معنوي وقف نباشد، کسي اصلا اين انگيزه را ندارد که اموال خود را که زحمت کشيده است در اختيار مردم و در اختيار عموم نيازهاي جامعه قرار بدهد.
* دورهبندي که شما از پيش از اسلام مطرح کرديد، آيا اين ايده را تقويت نميکند که رونق کارهاي اجتماعي- فرهنگي همچون وقف، نسبتي با رويکردهاي دولت در اين حوزه دارد؟
هيچيک از اتفاقاتي که در عرصه وقف روي داده است، حاکميتي نبوده بلکه همه به صورت مشارکت مردم بوده است. حضور مردم در عرصه وقف، يکي از مولفههاي مهم مشارکت فرهنگي و توسعه پايدار است. چرا که ما امروز شاهد اين هستيم که مردم ما اعم از انديشمندان، علما و حتي مسئولين و در کل بخش عمدهاي از مردم ما همگي سر سفره وقف نشستهاند. بخش عمدهاي از مدارس ما موقوفه هستند. مساجد ما موقوفه هستند. کتابخانههاي مهم ما موقوفه هستند. همه به جهات مختلفي سر سفره وقف نشستهاند. سر سفره حاکميت نبوده است بلکه بر سر سفره مشارکت مردمي بوده است. حتي اگر در بعضي دورهها، حرکتهاي ضدفرهنگي از طرف حاکميت اتفاق افتاده است، مردم آمدهاند و به صورت مشارکت مردمي در مقابل حرکت ضدفرهنگي حاکميت هم ايستادهاند. مثلا اگر در دوره رضاخان، روضهخواني ممنوع شد مردم آمدند و بلافاصله اموالشان را براي روضهخواني حضرت اباعبدلله(ع) وقف کردند. اين حرکت سياسي هم بود اما زيرساخت آن همان نگاه فرهنگي بود که در مقابل آن اقدام ضدفرهنگي انجام شد. جالب است که اگر بررسي کنيم، ميبينيم که در جاهايي که حاکميت خواسته است که يک موضوع فرهنگي را در جامعه نهادينه کند، اگر مردم را به مشارکت گرفت و از ظرفيت مردم استفاده کرد، اين امر نهادينه و ماندگار شده است و آن فعاليتهايي که خود حاکميت و دولتها سعي کردند به تنهايي اين کار را شروع کردند اما از ظرفيت مردمي استفاده نکردند و مردم را پاي کار آن عرصه فرهنگي وارد نکردند، ماندگار نشدند و بلافاصله با تغيير دولتها از بين رفتند. امروز اگر مقام معظم رهبري که در سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملي و مديريت جهادي، اشاره جدي به بحث استفاده از ظرفيت مردمي و مشارکت مردمي را مطرح ميکنند و يا حتي اميد مقام معظم رهبري در عرصه فرهنگي به همان موسسات و گروهها و جواناني که در گوشه و کنار کشور ما با دغدغه ديني کار فرهنگي را انجام ميدهند، است؛ به اين علت است که ميبينند که در هشت سال دفاع مقدس و بعد از آن در دورههاي سازندگي و اصلاحات اگر مردم و جوانان و آناني که دغدغه ديني داشتند پاي دين و پاي فرهنگ ايستادند، فرهنگ ديني ماندگار شده است و در جايي که مردم خواستهاند فاصله بگيرند در آنجا ما ضربه خوردهايم. امروز هم اگر بخواهيم آن عزم ملي، که به مفهوم اصليش مشارکت ماندگار مردم است، در جامعه تحقق پيدا بکند بايد ساختارهاي فرهنگيمان را از طريق مردم طراحي کنيم و به مردم واگذار بکنيم. تنها بحث سياستگذاري و راهبري است که از طريق حاکميت و آن هم نظام اسلامي، و نه دولت، بايد انجام شود. بحث نظام اسلامي و دولت بحث جدايي است. ما در مجموعه سازمانمان اين کار را شروع کردهايم. جدا از بحث استفاده از ظرفيت وقفي که اتفاق افتاده است، حتي ما شاهد اين هستيم که برخلاف گذشته که وقفهاي فردي اتفاق ميافتاد و استفاده از ظرفيت مردمي براي رفع نياز جامعه بود، امروزه از آنجا که شايد مردم نتوانند به تنهايي، وقف فردي داشته باشند، ما وقفهاي دستهجمعي و مشارکتي را مطرح کردهايم. حتي اوراق وقف مشارکتي را مطرح کردهايم و از همين راه الان در عرصههاي درماني و سلامت چند بيمارستان فوق تخصصي را شروع کرديم. غير از اين در عرصههاي فرهنگي نيز اين کار شروع شده است و با نگاه تقويت جبهه مردمي انقلاب اسلامي، در حال برنامهريزي با مجموعههاي مختلف هستيم تا وقفهاي دستهجمعي و گروهي و مشارکتي، براي موضوعات فرهنگي و ديني آماده بشود. البته ساختوساز مساجد، حسينيهها و مانند اينها وجود دارد اما در موضوعات به روز، استفاده از فنآوريهاي روز و موضوعات جديد فرهنگي، پشتوانه اقتصادي با استفاده از ظرفيت مردمي به صورت وقفهاي مشارکتي ميتوانيم طراحي کنيم که اينها را به صورت وقفهاي مشارکتي نيز ميتوانيم طراحي بکنيم که الان در دستور کار خود قرار داديم.
يکي ديگر از ظرفيتهايي که به عنوان يک خدمت عظيم در اختيار سازمان اوقاف ميباشد، مجموعه امامزادگان و بقاع متبرکه ميباشد. مديريت امامزادگان به صورت مردمي است. توليت آن از نظر شرعي در زمان حضور امام، بر عهده خود امام است و در زمان غيبت به عهده ولي امر مسلمين و ولي فقيه ميباشد. امروز، ولي فقيه به نمايندهشان در سازمان اوقاف اذن داده است. اين کار قبل از انقلاب، مردمي بوده است و بعد از انقلاب نيز هيئت امنايي که در امامزادگان مديريت را انجام ميدهند، مردمي بوده است. اما در عرصه فرهنگي، ضرورتي وجود داشت که در مديريت بقاع متبرکه، ساختارهايي را ايجاد و عرصههايي را آماده کنيم تا مردم حضور جدي و به صورت مشارکتي در عرصه فرهنگي داشته باشند. در امامزادگان ساختاري به نام «مرکز فرهنگي- قرآني بقاع متبرکه» راهاندازي کرديم. اين مراکز، يک شوراي فرهنگي دارد و اين شورا متشکل از متخصصين در عرصههاي مختلف فرهنگي است که حضور آنها به صورت مردمي و نه به صورت استخدام و قرارداد است. اين افراد کسي را به عنوان مدير اين مرکز، انتخاب ميکنند و عرصههاي فعاليتهاي فرهنگي و قرآني مجموعه امامزادگان برعهده اين بزرگواران ميباشد. اگر در چهار يا پنج سال اخير حرکت جدي در مجموعه بقاع متبرکه اتفاق افتاده است و امروز احساس ميکنيم که در برخي جاها نتايج خوبي را گرفتهايم و در ارزيابيهايي که خارج از مجموعه سازمان انجام دادند، امتياز خوبي را به مجموعه دادهاند، به خاطر اين است که ما از ظرفيت مشارکت مردمي استفاده کردهايم. الان طرحي را در ايام نوروز به عنوان طرح فرهنگي در کليه امامزادگان کشور، به عنوان «طرح نوروزي آرامش بهاري»، اجرا ميکنيم، که اگر حضور مردمي نباشد نميشود آن را انجام داد. ما حدود 60ميليون نفربار زائر، – چون يک زائر ممکن است چند امامزاده را در ايام نوروز زيارت کند- آمار حضور مردم را در امامزادگان داريم. مديريت امامزادگان و اين تعداد زائري که در حدود 15- 16 روز در ايام تعطيل عيد نوروز ميآيند، با همکاري مردم امکانپذير است و از عهده يک مجموعه دولتي خارج است. حضور مردم و مشارکت مردم سبب شد که «خيمههاي معرفت» در مجموعههاي امامزادگان جا بيفتد و بحث برنامههاي فرهنگي و حضور بينظير در لحظه تحويل سال و در مناسبتها اتفاق افتاد. مراسمي مانند، سوگواري «ياس نبوي» در بقاع متبرکه در شهادت حضرت زهرا(س)، سوگواري «بصيرت عاشورايي» در دهه اول محرم و دهه آخر صفر، جشن ولايت علوي در دهه ولايت، طرح «نشاط معنوي» در ايام تعطيلات تابستان، طرح «ضيافت الهي» در ماه مبارک رمضان که الحمدلله در کل کشور با گستردگي خاصي برگزار شد، همگي با مشارکت مردم بوده است. هر چند ما به چشماندازها، اتاقهاي فکر، برنامهنويسي و فعاليتنويسي نياز داريم و در کل ريلگذاري بايد در اين مجموعه اتفاق بيفتد اما بايد به مردم واگذار کنيم. الحمدلله اين کار اتفاق افتاده و جواب هم گرفته است.
مقام معظم رهبري فرمودند که در کشور ما بايد 10ميليون حافظ قرآن وجود داشته باشد. اگر ميخواستيم اين کار را در ساختار دولتي برنامهريزي کنيم قطعا جواب نميگرفتيم و جواب هم نخواهيم گرفت بلکه بايد با ملاحظه ريلگذاري و سياستگذاري و برنامهريزي دقيق، به خود مردم واگذار کنيم. ما در مجموعه سازمان اوقاف طي برنامه 4 ساله برنامهريزي کرديم که يکميليون حافظ قرآن محقق بشود و نماينده محترم ولي فقيه خدمت مقام معظم رهبري اين مطلب را به صورت رسمي اعلام کرد. براي شروع کار دو نوع روش وجود داشت. يک اينکه با توجه به نيروي سازماني خودمان، در کل کشور ساختار طراحي کنيم و کار را پيش ببريم. قطعا با توجه به آماري که داشتيم، ساليانه 10هزار و در چهار سال 40هزار حافظ ميتوانستيم تربيت بکنيم. خب ما ديديم که اين روش خوبي نيست. کاري که ما بايد انجام بدهيم استفاده از ظرفيتهاي مردمي است. ما فقط سياستگذاريها را انجام ميدهيم و مردم را وارد اين عرصه ميکنيم. ما از روش مشابه نهضت سوادآموزي، استفاده کرديم. روش نهضت سوادآموزي بر اين اساس بود که به افراد ميگفتيم که خودشان ميتوانند مربي باشند، در خانهها افراد بيسواد را دور هم جمع کنند و کلاس طراحي بکنند بعد از تشکيل کلاس، ما شما را به عنوان مربي قبول ميکنيم. بنابراين ما نيز از اين طرح استفاده کرديم. تربيت مربي در سطح کشور انجام شد و الحمدلله طبق آماري که تا همين ديروز وجود دارد، بيش از 630هزار نفر در طرح ملي حفظ قرآن ما در کل کشور ثبت نام کردهاند. سال گذشته نيز در يک روز و يک زمان در کل کشور امتحان سراسري برگزار کرديم و حدود 250هزار نفر در اين آزمون شرکت کردند. در حالي که از اول انقلاب، تعداد شرکتکنندگان آزمونهايي که براي حفظ، قرائت و ديگر رشتههاي قرآن در يک روز برگزار شده بود، بيش از 70هزار نفر نبود. اين تنها ثمره به مشارکت گرفتن مردم در عرصه فرهنگي بود. سياستگذاري براساس چشمانداز 1404 نظام بايد اتفاق بيفتد، بوميسازي بشود و در اختيار مردم قرار بگيرد و در کنار آن ارزيابي و نظارت را داشته باشيم. اين اشتباه است که بگوييم همه چيز را به مردم واگذار کنيم و رها کنيم، حاکميت اسلامي وظيفه سياستگذاري، ريلگذاري و برنامهريزي را بر عهده دارد و پس از آن استفاده از ظرفيت مردمي بايد اتفاق بيفتد. در برخي جاها، ميبينيم که بحث نظارت و ارزيابي قطعا جزء وظايف حاکميتي است عليالخصوص برخي موضوعات فرهنگي، موضوعات حاکميتي ميشود چرا که آنها با روح مردم سروکار دارد و اگر در آنجا حکومت نظارت نداشته باشد قطعا آنجا محملي براي استفاده دشمن براي جنگ نرم ميشود. مقام معظم رهبري نيز زماني به برخي مجموعهها تذکر دادند که در اين بخشها نظارت اتفاق بيفتد چون اينها بخشهاي حاکميتي است و اگر در اينها نظارت نداشته باشيم، قطعا به وظيفه حاکميتي نظام اسلامي عمل نکردهايم. اگر در حوزه سلامت ميگوييم که بايد مواد غذايي که ميخواهد بيرون بيايد بايد استانداردهاي لازم را داشته باشد، پس چگونه است که در عرصه روح و روان و فکر و انديشه مردم نبايد اين کار اتفاق بيفتد. اينکه مهمتر است. برخي متاسفانه عبارت به مشارکت گرفتن مردم در عرصههاي فرهنگي، به عنوان روش توسعه پايدار فرهنگي را با وظايف حاکميتي نظام اسلامي اشتباه گرفتهاند. ما ميگوييم که حتي در آن نظارتها، ميتوانيم از مردم استفاده بکنيم و قطعا نيز اين بايد اتفاق بيفتد، اما آن نظارت ضرورت دارد و به عنوان اصل، يکي از وظايف نظام اسلامي است.
* سازمان اوقاف با يک مجموعه مردمي طرف است. اين سازمان با اين چالش مواجه است که از يک طرف اگر بخواهد در نظارت خود دقت نکند وارد حوزه تصدي ميشود و از طرفي فرموديد که نميتواند اين نظارت را رها بکند. چگونه اين تعادل ايجاد ميشود؟
ـ نظارت که قطعا بايد توسط حاکميت اتفاق بيفتد اما ميتوان خود اين نظارت را مردمي کرد. حاکميت نميتواند در کليه امورات در سراسر کشور نظارت داشته باشد؛ در صورتي اين نظارت محقق ميشود که به تعداد افراد در کشور، ناظر بگذاريم. اما اگر نظارتهاي مردمي را تقويت کنيم و سياستگذاريهايمان دقيق باشد و نظارتهايمان را به بحث سياستگذاريها و هدف گذاريها ببريم و در برنامهريزيهايمان دقت داشته باشيم، در آن صورت در اجرا و عمل اگر به مردم واگذار کنيم و از خود مردم نيز ناظر بگذاريم، قطعا موفق خواهيم بود. الان نيز ما همين کار را انجام دادهايم. مثلا در بحث مساجد، آيا مردم، مسجد را مديريت ميکنند يا حاکميت؟ معلوم است که مردم اين کار را ميکنند. ما به عنوان مجموعه اوقاف، بايد نظارت استصوابي اوليه را داشته باشيم که هيئت امنايي که براي اينجا انتخاب ميکنيم، گروهي باشند که بتوانند وظايف مسجدي در تراز اسلامي است را مديريت کنند. احکام هيئت امنا را سازمان تصويب ميکند اما مديريتش به عهده مردم است. بنابراين ما بايد نظارتهاي حاکميتي را به سمت بخشهاي اصلي و يا به تعبيري سرچشمهها، ببريم و بقيه را در اختيار مردم بگذاريم. در مورد بقاع متبرکه و در موضوع قرآني هم به اين شکل است. اما در بخشي جاها به اجبار حاکميت وارد ميشود. مثلا در مسابقات بينالمللي قرآني، ما نميتوانيم اين کار را به مردم واگذار کنيم چون اين عرصه بينالمللي و با نظارتهاي بينالمللي است و حاکميت مجبور است که اين کار را انجام بدهد. در اينجا نيز در برگزاري از مردم و موسسات قرآني استفاده ميکنيم اما ساختار نظارت اصلي آن را بايد حاکميت انجام بدهد.
* يکي از ظرفيتهاي امامزادگان و بقاع متبرکه، توان مالي آنها است. آيا شما در اين خصوص برنامهاي داريد که به نوعي، قرض الحسنه را در بقاع متبرکه راهاندازي بکنيد و حتي از مراجع لازم اجازه بگيريد و از موقوفات، مثلا موقوفاتي که امامزاده صالح دارد، يک بخشي به قرض الحسنه اختصاص پيدا کند. آيا در اين خصوص برنامهاي هست و فکري برايش شده است؟
ـ البته اين موضوعي اقتصادي است و نه فرهنگي اما درباره آن خدمت شما عرض ميکنم. ما در بحث موقوفات، بحث نياتي را داريم که براي رفع حاجات نيازمندان اجرا ميشود. اين کار هم الان اتفاق ميافتد. فرق وقف با موضوعات ديگر آن است که احسان بيمنت است. بعضي اوقات در اجراي نيت وقفکننده نميآييم تابلو کنيم که ما اين کار را انجام دادهايم. ما در همين ماه مبارک رمضان، بستههايي به عنوان سبد کالا به خوانوادهها دادهايم و هم اطعام داشتهايم. اطعام به عنوان غذاي پخته جدا از سبد کالا است. اين کارها را بدون سر و صدا در کل کشور انجام داديم چون معتقديم که بايد کرامت انساني حفظ بشود. بعضي اوقات موقوفهاي داريم که نيت آن رفع نياز مستمندان نبوده است مثلا برخي اوقات گفته شده که از اين وقف، براي اطعام سفره بياندازيد. حتي در عرصههاي علمي و پژوهشي هم موقوفه داريم مثل موقوفه البرز که گفته شده هر سال کساني که از نظر علمي و پژوهشي نخبه هستند و فلان مجموعهها نيز آنها را معرفي ميکنند، هر سال به آنها جايزه بدهيد. جايزه «البرز» همين است و هر سال جوايز 10ميليون، 15ميليون و 20ميليون به هر نفر پول ميدهيم. اين پول نه به عنوان کمک به نيازمند بلکه با نگاه تشويقي داده ميشود. در بحث وامهاي قرض الحسنه، در بدنه امامزادهها و مساجد ما اين ساختار به صورت مردمي انجام ميشود اما اين به صورت ساختار هرمي متمرکز نيست و معتقدم که خوب است که اينطور نيست چرا که خيلي از موسسات قرض الحسنهاي که به صورت ملي راهاندازي شدهاند به خاطر اينکه خودشان مديريت بکنند، کم کم به سمت روشهاي بانکي پيش رفتهاند و نتوانستهاند به شيوه قبل ادامه بدهند. اتفاقا قرض الحسنههاي منطقهاي و بومي که در يک امامزاده يا مسجد بهتر از اين قرض الحسنههاي کلان سراسري بوده است. اين بحث در دستور کار است اما به صورت مردمي و ما خودمان وارد اين کار نميشويم اما آنها را تقويت ميکنيم. تقويت ما به اين صورت است که از آنها حمايت هم ميکنيم البته به اسم موسسه اين کار را نميکنيم. خود مجموعه سازمان، موسسه قرض الحسنه «راسخ» را راهاندازي کرده است که براي استفاده از ظرفيت موقوفات و بقاع مبارکه، براي تقويت بقاع است. مثلا در بعضي جاها ممکن است براي ساخت و ساز يک امامزاده، نياز به گرفتن وام باشد. يک زماني از بانک و با بهرههاي آنچناني، وام ميگرفتند. الان ما خودمان اين قرض الحسنه را راهاندازي کردهايم و بدون بهره در اختيار امامزادهها قرار ميدهيم و از ظرفيت مشارکت مردمي براي بازپرداخت اقساط آن استفاده ميشود. اما اينکه بخواهيم به آن شکل عمل بکنيم به نظر من صلاح نيست.
* برخي از امامزادهها، به خصوص در شهرستان ها، وضع مالي خوبي ندارند. در اين موارد براي جذب موقوفات و مشارکت مردمي چکار کردهايد؟ و کلا براي ترويج فرهنگ وقف چه اقداماتي انجام دادهايد.
ـ اين مطلب درست است. من جواب شما را در دو بعد ميدهم. از اول انقلاب تا سال 1389، متوسط در هر سال، – اين را به صورت دقيق عرض ميکنم- 198 وقف جديد اتفاق افتاده است. در سال 1389 ما يک طرح جامع تبليغ و ترويج فرهنگ وقف را در مجموعه نوشتيم. بحث اصلي اين بود که مردم فطرتا علاقمند به مشارکت در رفع نيازهاي جامعه هستند. علاقمند هستند که خودشان و اموالشان ماندگار باشند و علاقمند هستند که در عرصههاي فرهنگي، ديني و اعتقادي حضور داشته باشند ولي ما به سمت مردم نرفتهايم و اين را فرهنگسازي نکردهايم. در اين طرح جامع، ظرفيت سازمان و ظرفيتهاي مردمي همگي ديده شد و الان نيز مرحله به مرحله در حال اجرا است و مد نظر داريم که در مرحله بعد، يک ظرفيت ديگر را در آينده شروع کنيم. اين کار به اين نتيجه رسيد. آمار را در سال 1392، و در طي يک سال به 2800 وقف جديد رسانديم. اين مقدار در سال 1390 حدود 1400 وقف، در سال 1391، حدود 2000 وقف بود. چه اتفاقي افتاد؟ آيا مردم تغيير پيدا کردند؟ نه مردم همان مردم بودند، فقط فرهنگسازي شد. الان براي يکي از بيمارستانهاي ما هزارانميليارد ميخواهد هزينه بشود و بخش عمده هزينههاي آن نيز آماده شده است. البته الان ما هنوز تبليغ و ترويج وقف را به صورت حاکميتي داريم انجام ميدهيم. جديدا کار را شروع کردهايم و با همان طرح جامع در نظر داريم در شکل انجمنها و ستادهايي به عنوان احيا وقف و ترويج و تبليغ فرهنگ وقف به صورت هيئت امنايي و به صورت موضوعي در شهرستانها مثلا ستاد احيا وقف سلامت، ستاد احيا وقف ازدواج، ستاد احيا وقف مسجد و مانند اينها به صورت مردمي راه بياندازيم. اين ستادها نيز بايد از ظرفيت مردمي، براي اجراي اين طرح و بعد براي ايجاد وقف جديد مشارکت بگيرند. يک زماني وقف عرصه را خالي کرد، امور خيريه جاي آن را گرفت. اين هم کاري خوبي است مثل انجمن خيرين مدرسهساز. کار خيلي ارزشمندي هم بود. نظام و دولت نميتوانست در قبال بحث مدارس پاسخگو باشد. آماري که انجمن خيرين مدرسهساز بابت ساخت مدرسه ارائه ميدهد چند برابر تعداد مدارس ساخته شده توسط دولت است.
* انجمن خيرين مدرسهساز از پشتوانهاي برخوردار هستند که مثلا اگر يک خير مدرسهساز، 100ميليون خرج کند به عنوان ماليات از او قبول ميشود. آيا شما چنين برنامهاي داريد در نظر گرفتهايد تا از ماليات و چنين انگيزههايي استفاده شود؟
ـ انجمن خيرين مدرسهساز کار خيلي ارزشمندي را انجام دادند ولي من سوال ميکنم، مثلا شما در اينجا يک مدرسه ساختهايد بعد از 10 سال ديگر من نوعي، مسئول آموزش و پرورش شدهام و احساس ميکنم که اين ساختمان به عنوان مدرسه خوب نيست و ميخواهم آن را تبديل به مجموعه اداري بکنم. آيا ميتوانم اين کار را بکنم يا نه؟ بله، ميتوانم. تغيير کاربري ميدهم. شايد اصلا اين ساختمان را بفروشم. اما در عرصه وقف اين اتفاق نميافتد. حتي اگر مدرسهاي غيرقابل استفاده تشخيص داده شد، آن را تبديل به احسن ميکنيم آن را واگذار ميکنيم. امور خيريه اين آسيب را دارد در حالي که وقف ندارد. وقف ماندگاري دارد در حالي که امور خيريه ماندگاري نداريم. همانطور که گفتم چون ما تبليغ و ترويج فرهنگ وقف را در جامعه خوب انجام نداديم اين عرصه را خالي کرديم امور خيريه جاي آن را گرفته است. خيريه ظرفيت بالايي است و بايد هم باشد اما امور خيريه براي کارهاي ماندگار نيست بلکه مسکني براي رفع نياز جامعه است اما براي کارهاي ماندگار بايد به سراغ همان وقف برويم. در بحث تشويق براي وقف، معتقديم که بعد معنوي وقف بايد بيشتر باشد نه بعدهاي مادي آن. چون فردي که 100ميليون، 200ميليون از اموال خود را وقف ميکند، براي چنين فردي ماليات مفهومي ندارد چون بعد معنوي آن را مدنظر دارد. اما در بحث مشوقها، شايد از آن طرف افراد نياز به مشوق نداشته باشند اما وظيفه ما اين است که اين کارها را انجام بدهيم. الحمدلله در بحث مالياتي و مانند اين کارهاي خوبي انجام شده است اما هنوز به جايگاه مطلوب نرسيده است و ما خودمان رضايت کافي در اين عرصه نداريم. اين مسئله هم به اين برميگردد که خود وقف در بين بعضي از مسئولين ما هنوز جا نيفتاده است در حالي که من در برخي کشورها که خودم حضور پيدا کردهام، دولت هر سال يک مبلغي را مشخص ميکند و ميگويد شما اين مبلغ را صرف ايجاد وقف بکنيد.
* در اينجا فقط حضرت آقا يک سري وقف داشتهاند…
ـ احسنت. اينجا حضرت آقا، هم خودش واقف است و هم خودش براي وقف تشويق ميکند و بعضا هدايايي هم که به اين بزرگوار ميدهند بلافاصله به يک موقوفه تبديل ميکند. چرا که حضرت آقا بحث ساختار وقف را ميداند. الان نيز در بحث احکام بعد از باب صلوه، بيشترين استفتاء، در خصوص وقف است. حدود 900 استفتا از حضرت آقا در باب وقف داريم. در حالي که در خيلي از موضوعات به اين شکل نيست.
* مجموعههايي مثل آستان قدس رضوي ساختار جداگانهاي دارند. با مجموعههاي مثل آستان قدس رضوي و حرم حضرت معصومه چه نوع تعاملي داريد؟
ـ مجموعههاي چندي مثل آستان قدس رضوي، آستانه مقدس حضرت معصومه، شاهچراغ و شاهعبدالعظيم حسني هستند که ما با اين مجموعهها در بعضي موضوعات تفاهمنامه داريم و در برخي موضوعات با آنها جلسات مشترکي برگزار ميشود. البته همه مجموعهها از نظر قانوني براساس ساختار قانون وقف که در مجموعه سازمان اوقاف است، عمل ميکنند. يعني بايد براساس قانون و آئيننامههايي که سازمان پيگيري کرده است و مصوب شده است، عمل کنند. اما توليتهاي آنها، اختصاصي است و تعاملهاي تفاهمنامهاي و جلسات مشترک حول موضوعات مختلف برگزار ميشود.