یادداشت- ملبس شدن به لباس روحانیت به دست مبارک استاد اخلاق حضرت آیت الله احمدی میانجی (ره)

به قلم حجت الاسلام احمد شرفخانی

امروز یکی از دوستان فاضل بعد از سالهای طولانی ملبس به لباس روحانیت شدند و خاطره ملبس شدن خودم در روز نیمه شعبان ۲۲ سال پیش برایم مرور شد.
در دوران طلبگی خیلی علاقه ی ویژه ای به عارف و استاد اخلاق حضرت آیت الله احمدی میانجی (ره) داشتم به همین خاطر روز نیمه شعبان در منزل ایشان به دست مبارک ایشان ملبس به لباس روحانیت شدم. یادم هست وسط اتاق سفره ای پهن کرده بودند و عکس فرزند شهیدش و سینی های شیرینی اطرافش گذاشته بودند روز نیمه شعبان سالروز شهادت فرزند بسیجی ایشان بود. واقعا فضای معنوی منزل ایشان برایم خاطره انگیز ماندگار هست اما به خاطر همین روز بهانه ای است تا دو خاطره را باهم مرور کنیم:

۱- یکی از خاطرات شگرف از زندگی سراسر معنویت آیت اللّه احمدی میانجی رحمه الله در رابطه با شهادت فرزندش چنین است:
ایشان پس از شهادت فرزندشان شهید آقا جعفر احمدی، هنگامی که پیکر پاک فرزند شهیدش را برای تشییع و خاک سپاری به قم آوردند، در مراسم تشییع حاضر شد و پس از طواف حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام و اقامه نماز میت، پیکر فرزند را مشایعت کرد، امّا هنگام خاک سپاری، به منزل بازگشت. به ایشان گفتند: آقا. این جمعیت برای تشییع و تدفین فرزند شما آمده اند و شما به منزل برمی گردید؟! ایشان فرمودند: آن چه را در راه خدا داده ام، دیگر به دنبالش نمی روم. مراسم شب هفت فرزند هم با شکوه خاصی برگزار شد، اما پدر در این مراسم هم شرکت نکرد و همان سخن را تکرار نمود.
واما خاطره زیبای سردار یکتا هم شنیدنی است:

۲- رفتیم گلزار شهدای قم با شهید جعفر احمدی میانجیپسر آیت الله احمدی میانجی گفت من میرم میخوابم تو این قبر تو سنگ لحد بزار گفتم جعفر دست بردار بابا رفت خوابید من سنگ لحدرو گذاشتم نشون به این نشون که شبای چهارشنبه که مسجد جمکرانش بخاطر عشقی که به امام زمان داشت ترک نمیشد ظهر نیمه شعبان کمین طلائیه خمپاره خورد تو سنگر جعفر شهید شد خمپاره خورد تو سنگر جعفر شهید شد بترتیبی که شهدا رو دفن کردن تو همون قبری که اون شب خوابید دفنش کردن خودم بردم خوابوندم تلقینشم خوندم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه