والله شيخ مرتضي نائب ما است

 

مرحوم حاج حسين فاطمي قمي نقل مي کند از قول مرحوم پدرشان که مي فرمودند: زمان توقفم در نجف اشرف شبي در عالم خواب ديدم مژده دادند که امام عجل الله فرجه الشريف ظهور نموده است با کمال شوق و شعف خدمتشان شرفياب شدم، ديدم حضرت سواره و شيخ پاي رکاب ايستاده امري به شيخ مي فرمايد. همين که چشم مبارک آن جناب به حقير افتاد سه مرتبه فرمود: والله شيخ مرتضي نائب ما است.بعد شيخ متوجه من شدند، فرمودند: آن گچ و آجر را ببر فلان مسجد را تعمير کن.

از خواب بيدار شدم خوابم را براي حاج ميرزا حبيب الله رشتي که از شاگردان شيخ (ره) و دوستان من بود تعريف کردم، فرمودند: آقاي سيد اسحاق يک مژدگاني از شيخ بگير و خوابت را براي ايشان نقل کن. مدتي گذشت ، موقع زيارت حضرت سيدالشهداء ارواحنا الفداه بود که کربلا آمديم. عادت شيخ اين بود همينکه نماز صبح را مي خواند از فشار تهاجم زوار بر ايشان مشغول نافله مي شدند. اتفاقا بخاطرم آمد که خواب خود را تعريف کنم يا خير، استخاره کردم و خوب درآمد، از اين جهت خواب را براي شيخ ( ره) نقل نمودم.

همين که کلامم تمام شد مرحوم شيخ گريه کرد و فرمود: حضرت نسبت به من چنين فرمود؟ عرض کردم: بلي. فرمودند: نفهميدي اوامر حضرت چه بود؟ عرض کردم: خير. پس سجده شکر کرد و فرمود: بردن گچ و آجر و تعمير مسجد آن است که شما صفحه اي را با کمک من ترويج مي نماييد لذا همينکه مي خواستم به ايران بيايم به من اجازه دادند و من به طرف ايران آمدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه