مناعت طبع

با توجه به اينکه سالها منزل نداشت و مستأجر بود، اين خانه مسکوني را نيز 23 سال قبل با قيمت همان ملک موروثي تهيه کرده است.

يکي از فرزندانش مي گفت از خدا مي خواستيم، چيزي را از ما قبول کند. فرزندشان مي گويد:« گاهي بسته اسکناس را خدمت او مي گذاشتيم با اصرار حتي پنج ريالي هم بر نمي داشت، مناعت طبع عجيبي داشت. در آخر عمر با کسالت از سفر مشهد برگشت. طبق نظر پزشک در تابستان باغي در « احمد آباد دماوند» اجاره کردم و پولش را پرداخت نمودم که آقا در مقابل عمل انجام شده قرار گيرد. آقا پس از سه روز اقامت مرا خواست که اجاره اش چند است؟ گفتم مهم نيست، اصرار کرد که مي خواهم بدانم که مي توانم پرداخت کنم يا نه؟ گفتم پرداخت کرده ام، فرمود: « يا بگير پول را يا از اينجا مي روم. »و آخر هم مجبور شدم که بگيرم!! »

يکي از دوستان مي گفت:« در همان اواخر عمر شريفشان، روزي از مسافرت آمده بودند و در انتظار تاکسي بودند که ايشان را با وسايلشان به خانه برساند؛ اما هيچ تاکسي داري حاضر نمي شد ايشان را به مقصد ببرد و ايشان مدتي کنار خيابان معطل بودند که من ايشان را ديدم و با پول خود، تاکسي اي برايشان کرايه کردم. »

اين در حالي بود که داماد ايشان، شهيد آيت الله قدوسي، عالي ترين مقام قضايي کشور را داشت! شهيد قدوسي گفته بود: « بنده تا همين اواخر (مدتي پس از درگذشت علامه) نمي دانستم که ايشان مبالغ سنگيني بدهکارند!» آيت الله مصباح يزدي در مورد روحيه مناعت طبع علامه طباطبايي مي فرمايد: « اوائل آشنايي با استاد علامه طباطبايي از رفتارشان خيلي تعجب مي کردم گاهي مجبور مي شدم به خاطر جواب گرفتن براي سؤالي که برايم پيش مي آمد خدمت استاد در منزلشان شرفياب شوم.

ايشان در حالي که به جلوي در منزل آمده، دو دست خود را بر دو طرف در گذاشته؛ سرشان را بيرون مي آوردند و به سوال من گوش مي دادند و پاسخ مي گفتند. گاه اين سوال برايم مطرح مي شد که چرا استاد از من نمي خواهند که به داخل منزل بروم. بعدها که آشنايي من با ايشان بيشتر شد و گاهي اتفاق مي افتاد که مي توانستم به داخل منزلشان بروم متوجه شدم، خود ايشان مي فرمود:« اگر من کار کنم و روزي 3 تومان مزد بگيرم براي من گواراتر است از اينکه به خانه کسي بروم و اظهار حاجتي کنم و وابستگي به بيتي يا شخصيتي پيدا کنم. »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه