یادداشت شخصی- دوست یا دشمن

باران را که دستش می‌دهم، نگاهی به تصویر جلد می‌اندازد و لبخند روی لبانش می‌نشیند، دکمه‌های ژاکتش را می‌بندد و می‌گوید: «اولین‌بار توی کتابخونه‌ی مدرسه دیدمش از عکس جلدش خوشم اومد، جزئیاتش رو یادم نیست که اول کدوم مطلبش رو خوندم؛ ولی مطمئنم
وقتی ورقش زدم، شروع درگیری من با این مجله بود؛ خیلی وقار داشت، قامت و رنگ و لعابش شبیه‌ ماهنامه‌های دیگه نبود؛ انگار نیومده بود که موقتی باشه؛ اومده بود که بمونه، از همون موقع بود که هر وقت ماه نو می‌شد سراغش رو از مسئول کتابخونه می‌گرفتم.
این ماه هنوز باران جدید به کتابخونه نرسیده بود که زلزله اومد و مدرسه خراب شد؛ یعنی همه چی خراب شد، هیچ وقت فکرش رو نمی‌کردم باران رو توی چادر بخونم!»

خانم نویسنده که باران تازه به دست خودش رسیده بود آن را همراه کتاب‌ها و مجلات دیگر برده بود کرمانشاه. می‌گفت: «همیشه از کتاب خوندن و کنار بچه‌های نوجوون بودن لذت می‌برم؛ وقتی خودم رو تو سن اون‌ها فرض کردم که حالا دچار زلزله و بی‌خانه‌مانی هم شده‌اند، حس کردم بهترین چیزی که می‌تونه کمی از دنیای غم و غصه و دل‌نگرانی، بیرونشون بیاره خوندن یه مجله یا کتاب خوبه.»

می‌گویند آدمی بنده‌ی محبت است و هرچه بتواند سنگ خارای قلبش را بگشاید، محبت خواهد توانست. دنیای ما دنیای عجیبی است! عده‌ای درد دیگران را حس می‌کنند و برای یاری رساندن به آن‌ها از هیچ‌کاری دریغ نمی‌کنند، حاضرند همه‌ی زندگی‌شان را با دیگران تقسیم کنند تا آن‌ها هم به حس راحتی برسند و زندگی خوبی داشته باشند. ظاهر و باطن این آدم‌ها مثل هم است؛ یعنی خالص و مهربان.

عده‌ی دیگری هم هستند که فقط به دنبال منافع خودشان هستند. آن‌ها با ظاهر دوست‌نمای فریب‌دهنده و باطن دشمن‌صفت وارد میدان می‌شوند. چهره‌ی خودشان را پشت نقاب دوستی پنهان می‌کنند و بدون توجه به دیگران برای رسیدن به اهداف پلید خودشان ضربه‌ی
نهایی را می‌زنند. به این نوع افراد می‌گویند فتنه‌گر.

فتنه‌گر همیشه سعی‌ می‌کند طوری در مردم جلوه کند که دوست و دشمن همه با او موافق شوند. برای این کار قسمتی از حرف حق را انتخاب می‌کند و قسمتی از حرف باطل را، تا از این طریق بتواند هر دو قشر مردم را به تردید بیندازد و به هدف پلید خود دست
یابد. درست مثل فتنه‌گران 9 دی در سال 1388.

«اما وقتی جوانان یک کشور بصیرت دارند، آگاهانه حرکت می‌کنند و همه‌ی تیغ‌های دشمن در مقابل آن‌ها کُند می‌شود. بصیرت وقتی باشد، غبارآلودگی فتنه نمی‌تواند آن‌ها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نباشد، انسان ولو با نیت خوب، گاهی در راه بد قدم می‌گذارد. شما در جبهه‌ی جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشه‌خوانی بلد نباشید، اگر قطب‌نما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه می‌کنید می‌بینید در محاصره‌ی دشمن قرار گرفته‌اید؛ راه را عوضی آمده‌اید، دشمن بر شما مسلط می‌شود. این قطب‌نما همان بصیرت است.»[1] [1].
بخشی از سخنان مقام معظم رهبری‌مدظله‌العالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه