سوگوار تـرین عبـرت تـاریخ

 

یک کارشناس مذهبی از حادثه فاطمیه به عنوان سوگوارترین عبرت تاریخ یاد کرد و گفت: منشا همه عوامل زمینه ساز در حادثه تلخ فاطمیه، اجرای سیاست امام زدایی و ولایت ستیزی بود و باعث شد این لکه سیاه بر پیشانی تاریخ جای گیرد.

 

 

«حجت الاسلام احمد شرفخانی» معاون فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه کشور در مقاله ای با عنوان “سوگوارترین عبرت تاریخ” به بازخوانی حادثه فاطمیه پرداخته که متن این مقاله به شرح زیر است:

* علل و عوامل وقوع این حادثه چه بود؟

بررسی علل و عوامل زمینه ساز این فراز تاریخی، مایه عبرت جامعه اسلامی است؛ زیرا در این صورت، جامعه همواره خود را با آن جریان، مقایسه می کند تا بفهمد در چه حال و روزی قرار دارد، چه چیزی او را تهدید می کند و چه چیزی برای او لازم است.

* نگاهی گذرا به زندگانی حضرت فاطمه زهرا(س)

فاطمه زهرا(س)، دختر بزرگوار پیامبر اسلام(ص) و همسر باوفای علی بن ابی طالب(ع)، در روز جمعه، 20جمادی الثانی سال پنجم بعثت، در زیر آسمان حجاز، در دامنه کوه های مکه، در چشم انداز کعبه، در منزل وحی و نزول جبرئیل امین چشم به جهان گشود.

مادرش خدیجه کبری(س) بود که او نیز از زنان با شرافت و ارجمند اسلام است. در سال دوم هجرت با مولای متقیان، علی بن ابی طالب(ع) که تنها همتای او بود، ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار فرزند بود به نام های حسن، حسین، زینب و ام کلثوم(س)؛ فرزندی هم در رحِم داشت به نام محسن که در پی حوادث تلخ و فشارهای پس از رحلت رسول خدا(ص) سقط شد و به شهادت رسید.

زهرای اطهر(س)، در سال یازدهم هجری، در سوگ رحلت پدر بزرگوارش نشست و این حادثه، ضربه سنگینی بر روح لطیف آن بانو بود؛ به گونه ای که پس از آن تا لحظه وفات، خندان دیده نشد. این حمله ها و فشارها، فاطمه(س) را به شدت بیمار و بستری کرد.

او اولین کسی بود که پس از رحلت پیامبر(ص)، در همان سال به ایشان پیوست. فاطمه(س) بیش از 75 روز (یا 95 روز) پس از پیامبر خدا(ص) نزیست و در 13 جمادی الاولی (یا 3 جمادی الثانی) سال 11 هجری چشم از جهان فروبست. پس از شهادت مظلومانه اش در 18 سالگی، طبق وصیت خویش، شبانه و مخفیانه به خاک سپرده شد. مزار شریف ایشان هنوز هم نامعلوم است.

* نقش عبرت آموزی

“عبرت” از عبور، به معنی نفوذ کردن و گذشتن از میان چیزی گرفته شده است و مقصود از آن، گذشتن از محسوسات به معقولات، از مشهودات به نامشهودات، از ظواهر به بواطن، از بدی ها به خوبی ها و از زشتی ها به زیبایی هاست.

عبرت آموزی از پیشینیان، در حقیقت نوعی زندگی کردن در میان آن هاست؛ به این معنا که حوادث تاریخی را نگریسته، عوامل و زمینه های آن را بررسی کرده، تلاش کنیم از آن ها آموزه هایی برای سرمشق در زندگی خود بیابیم. عبرت آموزی راهی است به سوی بصیرت و معرفت، و زندگی بدون بصیرت، توقف در تاریکی ها و فرو افتادن در تکرار خطاهاست.

در عبرت آموزی از وقایع تاریخی، باید از سه منظر، به واقعه نظر کرد: علل و اسباب واقعه، حقیقت عبرت و نتیجه و ثمره آن. ما نیز در بحث “عبرت های فاطمیه”، از این سه منظر به وقایع می نگریم.

* تاریخ سازان فاطمیه

آنچه در بحث عبرت آموزی از “حادثه فاطمیه” حائز اهمیت می باشد، بررسی افراد تاریخ ساز و شیوه آنان در آن مقطع حساس است. جهت روشن شدن عملکرد و نقش عوام و خواص در حادثه تلخ فاطمیه لازم است ویژگی های عوام و خواص را بررسی کنیم.

* ویژگی های عوام و خواص

ویژگی های عوام و خواص بحث مفصلی را می طلبد؛ لکن در اینجا با بیانی مختصر این ویژگی ها را ذکر می کنیم:

1) خواص هر جامعه، افرادی هستند دانا، بینا و برخوردار از توانایی تحلیل و ارزیابی مسائل اجتماعی و سیاسی. مهم تر این که در بین توده مردم اثرگذارند و به طور معمول دارای احترام و اکرامند.

2) عوام یا همان توده مردم همیشه سرگرم زندگی روزمره خود هستند؛ از خود نظری ندارند و نمی توانند مسائل را تحلیل کنند؛ بنابراین، دنباله رو و تابعند. همچنین برای تشخیص حق، افراد را معیار قرار می دهند؛ برخلاف انسان های آگاه که ابتدا حق و ملاک های آن را می شناسند؛ آنگاه آنچه را مطابق حق یافتند، تحسین کرده، مخالف حق را تقبیح می کنند.

عوام، پیرو ظاهر چشم فریب هستند و با مظاهر مادی مانوسند و جوزدگی از ویژگی های بارز آن هاست.

حال، پس از بررسی ویژگی های عوام و خواص، به عملکرد آن ها در حادثه فاطمیه می پردازیم. بررسی عملکرد این دو گروه می تواند مایه عبرتی برای ما باشد تا دیگر عامل تکرار تلخ تاریخ نباشیم و با درک و عبرت آموزی، چراغی روشن فرا روی خود قرار دهیم.

* آشنایی با مهم ترین جریانات تاریخی

بحث و بررسی در مورد علل و عوامل زمینه ساز حادثه تلخ فاطمیه و عبرت آموزی از آن، نیاز به آشنایی کامل با حوادث مهم و مرتبط با این حادثه دارد؛ چراکه بدون اطلاع از این فرازهای حساس تاریخی که مقدمه حادثه فاطمیه است، پرداختن به این موضوع را غیرممکن می کند.

* زمینه سازی جهت بیعت

رسول خدا(ص) در ماه های آخر عمر خود، بسیار تلاش می کرد تا مسیری که خداوند برای زمامداری پس از او تعیین کرده بود، حفظ شود و امت اسلامی دچار اختلاف و ارتجاع و ارتداد نگردد.

رسول خدا(ص) همین که احساس کرد رحلتش نزدیک است، پیوسته در هر مجلس و هر موقعیت، تذکراتی به مسلمانان می داد و آنان را از فتنه و فساد و اختلاف پس از خود برحذر می داشت.

پیامبر اکرم(ص) پیوسته به دو یادگار گرانبهای خود (قرآن و عترت) اشاره داشت و بدان ها تاکید می کرد. در ضمن، تحرکات فرصت طلبان و مخالفان خلافت حضرت علی(ع) را کاملاً در نظر داشت و آن گونه که روا می دید در خنثی کردن آن ها می کوشید.

در این راستا، در اواخر ماه محرم سال یازدهم هجری، پیش از آن که در بستر بیماری بیفتد، دستور تدارک سپاهی عظیم به فرماندهی “اسامه بن زید” برای گسیل به سوی شام را داد.

* نخستین سنت شکنان

روزهای آخر عمر رسول خدا(ص) بود و اوضاع و احوال ایشان به جهت بیماری شدت می گرفت. سپاه اسامه در خارج از مدینه (جُرف) اردو زده بود و به دستور رسول خدا(ص)، آماده حرکت بود که سنت شکنان و شیفتگان قدرت به بهانه بیماری رسول خدا(ص) و بهانه های دیگر، از لشکر اسامه بیرون آمدند؛ در حالی که رسول خدا(ص) متخلفین سپاه اسامه را لعن کرده، چنین فرمود: “لَعَن اللهُ مَنْ تَخَلفَ عَنْ جیش اُسامَه”. حالِ رسول خدا(ص) وخیم تر گشته بود و از شدت بیماری بی هوش شده بود. هنگامی که ایشان به هوش آمد، مشاهده نمود جماعتی که بنا بود در لشکر اسامه شرکت کنند، تخلف نموده اند. فرمود “مگر به شما نگفتم که در لشکر اسامه شرکت کنید؟”

* نانوشته ای گویاتر از هر نوشته

پنجشنبه، روزی بود که بیماری رسول خدا(ص) شدت یافت. گروهی در خانه، نزد آن حضرت بودند. پیامبر(ص) در بستر بیماری این گونه تقاضای قلم و کاغذ جهت نوشتن وصیت نمود: “ایتونی بِدَواه و کتفٍ و صحیفه لاَکتُبَ لکم کتاباً لاتضِلوا بَعْدَهُ ابداً”؛ برایم کاغذ و دوات بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من تا ابد گمراه نشوید.

برخی به دنبال آوردن کاغذ و دوات رفتند؛ در این هنگام میان حاضران اختلاف و نزاع افتاد. پیامبر(ص) فرمود: “برخیزید و از من دور شوید؛ در حضور هیچ پیامبری شایسته نیست نزاع شود”.

* موضوع نانوشته

اما موضوع وصیت نانوشته پیامبر اکرم(ص) چه بوده است و چرا با این وصیت این گونه مخالفت شد؟ جواب این سوالات، اکثر مباحث مبهم تاریخ سیاسی در حادثه تلخ فاطمیه را آشکار می سازد و از قدرت طلبی ها و سیاست نفوذ و ضربه مخالفان پرده برمی دارد.

اما ریحانه نبی اکرم(ص) این حوادث تلخ را مشاهده می نمود و غم و اندوهش دوچندان می شد. مگر پدر بزرگوار ایشان متصل به وحی نبود؟ آیا آن حضرت، جز مصالح و منافع ملت منظوری داشت؟ پس چرا این همه جسارت و سرپیچی از ایشان؟ چرا این گونه آثار نفاق در مردم ظاهر گشت؟ چرا…؟

* ماتم سترگ

در حالی که سر پیغمبر(ص) در دامن علی بن ابی طالب(ع) بود و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) به صورت نازنین آن حضرت نگاه می کردند و می گریستند، چشمان حق بینش بسته و زبان حق گویش خاموش گشت و روحش به عالم ابدی پرواز نمود و ماتمی سترگ بر فاطمه(س) روی آورد.

اهل بیت رسول خدا(ص) و نزدیکان آن حضرت در ماتمی بزرگ فرو رفته بودند که گروهی بر سر خلافت و جانشینی به نزاع برخاستند و عهد و پیمان “غدیر” را زیر پا نهادند.

* غصب فدک

پس از فتح فدک، آیه “وَآتِ ذاالقُربی حَقهُ؛ حق خویشان را به آنان بده” نازل شد. پیامبر(ص) از جبرئیل پرسید: “منظورت چه کسانی هستند و این حق کدام است؟” جبرئیل از طرف خداوند عرضه داشت: “فدک را به فاطمه عطا کن”. پیامبر(ص) فدک را به حضرت زهرا(س) اعطا کرد و ورقه ای خواست و امیرالمومنین(ع) را فراخواند و فرمود: “سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطایی پیامبر بنویس و ثبت کن”.

امیرالمومنین(ع) آن را نوشت و خود حضرت با ام ایمن بر آن شهادت دادند. سپس پیامبر(ص) این نوشته را به حضرت فاطمه(س) تحویل داد؛ سپس مردم را در منزل آن حضرت(س) جمع نمود و به آنان خبر داد که فدک از آن فاطمه(س) است.

10 روز پس از رحلت پیامبر(ص)، ماموران به فدک رفتند و نماینده حضرت زهرا(س) را از آن جا اخراج کردند و آن ملک را غصب نمودند و درآمد آن را به طور کامل برای مخارج حکومت خود صرف کردند. آنان به سابقه مفصل امر الهی و عمل پیامبر(ص) در مورد فدک و سندی که تنظیم شده بود و شاهدانی که گواهی دادند و آنچه پیامبر(ص) در حضور مردم فرموده بود، کوچک ترین توجهی هم نکردند.

* شکل گیری نفاق

در مورد شکل گیری نفاق در عصر پیامبر(ص) نظریه های مختلفی است که نظریه مشهور چنین است: با هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، اسلام جان تازه ای گرفت و اقتدار و گسترش خاصی پیدا کرد. در این جا بود که دشمنان داخلی به دو صورت با اسلام به مبارزه پرداختند؛ برخی با چهره ای اسلامی و اظهار دینداری، مخفیانه بر ضد اسلام فعالیت می کردند؛ اما تظاهر به اسلام می کردند تا از برخورد مسلمانان که قدرت حاکم بودند، در امان باشند (نفاق خوفی).

برخی نیز مسلمان شدنشان بدین جهت بود که اسلام اقتدار بیشتری یافته بود و آن ها می خواستند با نفوذ در نظام اسلامی، صاحب قدرت و مقام شوند و سهمی در آن داشته باشند (نفاق طمعی).

حال، چگونگی شکل گیری و اقدامات مخفیانه به ظاهر یاران پیامبر(ص) را بررسی می کنیم که بیانگر علل زمینه ساز حادثه تلخ فاطمیه است.

بر پایه اسناد تاریخی، نباید قضیه سقیفه بنی ساعده و امر خلافت و برنامه های بعدی را یک امر ناگهانی دانست بلکه دلایل و شواهدی چند، حکایت از آن دارد که گروه پیروز، از دیرباز برای کسب قدرت و شکست رقیب، در اندیشه و طرح بوده است.

حقیقت آن است دلایل و شواهد زیادی موجود است که این حرکت و حرکت های بعدی، به صورت ناگهانی اتفاق نیفتاده بلکه کسانی که در کنار پیامبر(ص) و به عنوان خواص جامعه مطرح بودند، اقدامات مخفیانه ای جهت این امر انجام داده اند که نشان از خط پنهان نفاق دارد.

* آموزه

گفته شده که از مهم ترین آموزه های این حوادث ناگوار، شناسایی چهره دشمنان “به ظاهر دوست” است؛ اما مهم تر از آن، شناساندن آن چهره های نقابدار به همه مردم است؛ همان طور که محور اساسی مبارزات حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پدر بزرگوارشان، تا آخرین لحظات عمر کوتاه آن حضرت، شناساندن و افشای خط نفاق و اقدامات مخفیانه آنان بود.

البته این امر مهم برای حضرت زهرا(س) به سادگی قابل تحقق نبود؛ اما موضوع آنچنان اهمیت داشت که حضرت تمام مصیبت ها و رنج ها را تحمل کرد تا جایی که شکستن سینه و پهلوی خود و نیلی شدن صورت را بهای این افشاگری قرار داد و از افشای خط نفاق دست برنداشت. این وقایع درسی بزرگ برای ماست که خود را شیعه علوی و فاطمی می دانیم.

* کینه های مهاجرین

در جنگ های هشت ساله پیامبر(ص) با مشرکان، قریش از مردم مدینه ضربات سهمگینی تحمل کرده بود. پیش تر از این ها نیز، موضوع پیمان عقبه دوم که در آن انصار پذیرفتند از پیامبر(ص) و اسلام دفاع کنند، عامل کینه مکیان نسبت به اهالی مدینه بود زیرا پس از این پیمان بود که هجرت مسلمانان آغاز شد و مدینه، مرکز حکومت اسلامی گردید.

انصار با استقبال از پیامبر(ص) کسی را یاری و حمایت می کردند که عرب را به سختی خفت داده و آرامش را از ایشان ربوده بود. بدان حد از او خشمگین بودند که برای کشتن وی دندان به هم می ساییدند.

کینه مهاجرین و انصار چیزی نبود که در جریان سقیفه نقش آفرین نباشد بلکه همین کینه ها که سفارش پیامبر(ص) به وحدت را از دست آن ها ربود در نتیجه وصایای پیامبر اکرم(ص) در مورد امامت و ولایت کنار زده شد و به تبع آن، جریانات تلخی همچون انحراف خلافت، غصب فدک و… پیش آمد.

* عبرت

مباحث مطرح شده از کینه های قبایل عرب نسبت به پیامبر اکرم(ص) و کینه های مهاجرین و انصار نسبت به یکدیگر برای ما عبرت بزرگی است که به خود آییم و تلاش کنیم در این روزگار پرآشوب، همچون کینه توزان سقیفه و جاهلیت، به ضلالت و گمراهی نیفتیم و بدانیم که حوادث تکرار می شود و فقط نوع و اشخاص آن تغییر می کند.

هر روز فاطمیه تکرار می شود، هر روز عاشوراست و همه جا کوچه های بنی هاشم است و همه جا کربلاست. صریح تر بگوییم: هر روز عرصه امتحان حق و باطل است و ما هستیم که امروز در بوته امتحان قرار گرفته ایم. نکند کینه ای در دل باشد و در مسائل سیاسی، اجتماعی به هوای آن عمل نماییم و تاریخ تلخ فاطمیه را تکرار نماییم.

* بی تفاوتی عامل یکه تازی میدان

توطئه کنار زدن سفارشات پیامبر اکرم(ص) و ایجاد حوادث ناگوار فاطمیه، تنها به وسیله برنامه ریزی و فرصت طلبی چند تن از جاه طلبان شکل نگرفت؛ بلکه بی تفاوتی برخی اصحاب و توده مردم موجب شد تا آن عناصر، یکه تاز میدان شوند و فصل غمباری برای اهل بیت (ع) به وجود آورند.

* شکوه حضرت زهرا(س)

از نگاه حضرت زهرا(س) دو گروه، از کنار حوادث تلخ بعد از رحلت پیامبر(ص) بی تفاوت گذشتند و سکوت اختیار کردند: یک گروه، افراد شناخته شده و به اصطلاح، بزرگان و خواص جامعه که به عللی همچون حسادت، کینه توزی، قبیله گرایی، حب ریاست و… بسترِ به بار نشستن توطئه ها را فراهم کردند و گروه دیگر، مسلمانان عادی یا همان توده مردم بودند که مشغول زندگی دنیوی بوده و کاری به کار دیگران نداشتند.

ایشان در خطبه ها و سخنان گهربارشان، این دو گروه را خطاب قرار داده و به شدت ملامت نموده است؛ چنان که وصیت نامه خود را با «لاتُصَلی علی اُمه» شروع می کند و از توده مردم، کسانی را که به آنان ظلم کردند، از نماز خواندن بر پیکر مطهرش، محروم می نماید و چنین می فرماید: “آن ها که در روز یاری و حمایت از ما، در خانه های خود خزیدند و دست از یاری ما کشیدند؛ آن ها نیز حق ندارند بر پیکر من نماز بگزارند”.

* دادخواهی حضرت زهرا(س)

حضرت زهرا(س)، با تنی خسته و قلبی آکنده از غم و اندوه، جهت طلب یاری، در خانه “معاذ بن جبل” را می زند و به دعوت آنان، وارد خانه می شود و می فرماید: “هان ای معاذ‍! من به دادخواهی و طلب یاری از شما در برابر قانون شکنی و قانون ستیزی و بیداد بدین جا آمده ام. شما با پیامبرتان بیعت نمودید که او و فرزندان او را یاری کنید و درست بسان حمایت از حقوق و آزادی خاندان و فرزندان خود، از آنان حمایت نمایید…”

این همه بی مهری از آن نشات می گرفت که شناخت و آگاهی کافی وجود نداشت اما در همان حال می بینیم فردی یهودی با دیدن لحظات سختی که علی(ع) را در کوچه بنی هاشم کشان کشان به سوی مسجد می برند، زبان به شهادتین باز می کند و مسلمان می شود.

* عبرت آموزی

همه این قضایا و حوادث تاریخی، عبرتی بزرگ بر ما شیعیان است که با نگاهی عمیق به فجایع صدر اسلام در پی کاهش آفت خطرناک سطحی نگری از خود و جامعه برآییم و با شناخت و آگاهی از مسائل سیاسی و اجتماعی روز و تحلیل صحیح آن ها، از تکرار این حوادث تلخ در جامعه اسلامی جلوگیری نماییم.

* ناتوانی نفس

اساساً ترس شدید و نکوهیده، برخاسته از ضعف نفس و یقین نداشتن به خداوند است. از این روست که منافقان در جنگ به شدت می ترسند؛ چون تنها در سخن مومنند و ایمان در قلوبشان رسوخ نکرده است. چگونه می توان حرکت انصار را در سقیفه توجیه کرد، در حالی “حباب بن منذر”، از بزرگان این قوم، به سبب ترس از قدرت قریش و انتقام گرفتن آنان از انصار، این گونه سخن می گوید: “ما ترس از آن داریم کسانی از شما (قریش) بر سر کار آیند که ما پدران و برادران آن ها را در جنگ کشته ایم، ترس از آن که این افراد از ما انتقام بگیرند”.

شجاعت نیز ریشه در ایمان دارد و در جایی که ایمان وجود دارد، شجاعت هم هست. فرهنگ شهادت طلبی و ایثارگری نشانگر شجاعت است در فرهنگ شهادت طلبی این گونه می اندیشند: در یورش ها و تهاجمات گسترده چه باید کرد تا دین خدا بماند؟ چه باید کرد تا دین خدا رونق گیرد؟ چه باید کرد تا خط ولایت جاودانه باشد؟…

حضرت زهرا(س) اسوه شجاعت و شهادت طلبی است؛ از این رو، در برابر یورش های مخالفان تا مرز شهادت ایستادگی کرد. دختر پیامبر(ص) مصمم برای دفاع از حقانیت ولایت بود، تا آن که در خانه را آتش زدند و وحشیانه به داخل هجوم آوردند. در آن حال، ایشان دیگر توان از کف داد و بی هوش بر زمین افتاد.

آن گاه که صدیقه طاهره(س) به هوش آمد، اول سوال ایشان این بود که “فضه! علی کجاست؟” و تا شنید که مقتدای او را به زور به سوی مسجد می کشانند، با همه دردهای غیرقابل تحمل، چادر بر سر کرد و با تکیه بر امام حسن مجتبی(ع) به سرعت، خود را به امام خویش رساند و در میان دیدگان حیرت زده دوست و دشمن، دامن مولاعلی(ع) را گرفت و مانع بردن امام علیه السلام به مسجد شد و….

* سخن آخر

اما آخرین سخن این که منشا همه عوامل زمینه ساز در حادثه تلخ فاطمیه، اجرای سیاست امام زدایی و ولایت ستیزی بود و باعث شد این لکه سیاه بر پیشانی تاریخ جای گیرد. بی تردید، این جریان تلخ تاریخی، عبرتی بزرگ برای اهل بصیرت است.

در حال حاضر نیز این سیاست شوم سرلوحه گام های عملی سقیفه منشان است اما فاطمیون با اقتدا به حضرت فاطمه(س) باید آگاهانه به پا خیزند و همچون مقتدایشان با رشادت وارد میدان عمل شوند و نگذارند ولایت خانه نشین شده و به فراموشی سپرده شود. “فاعتبروا یا اولی الابصار “

لینک روزنامه ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه